پیشنهادهای فریبا قاسمی (١٥٦)
واسطه
شلواری که از شلوارک بلندتره و از شلوار کوتاهتر
یه چیزی چشمتو گرفته
از زیر زبان کسی حرف کشیدن
پارچ سس
دست خودش نیست
دیگه باری رو دوشم نیست
من وظیفمو انجام دادم
بهش نشون میدم ( تهدید )
نوعی ژامبون ایتالیایی که با گوشت خوک درست میشه
آب ولرم
سبک مغز
از خجالت آب شدن
زحمت رو کم کردن
خبری ازش نیست؟
میله ای که پرده ی حمام رو بهش آویزان میکنند
عقلتو از دست دادی؟
تَگ های ضدسرقت که تو فروشگاهها به لباسها وصل میکنن
بارانی کمربنددار که معمولا دو ردیف دکمه داره
کارهای بیهوده انجام دادن
یک کلمه دیگه حرف نزن
لباس بارداری
یه نفر رو به شدت ترساندن، آزار دادن یا خسته کردن
دستگاهی که با انداختن پول داخلش بهت آدامس توپی میده
اعتماد کسی رو جلب کردن
پدر و مادرم مثال: . I'm going home for Thanksgiving to see my folks
کلاه حصیری لبه پهن مکزیکی
خلخال
سنگ آذرین
دستهاتو به حالتی در بیار که پلیس میخواد دستبند بزنه
جانب داری کردن
خودشم
هنوز کارم تموم نشده
جرأت میخواد
شخصی که فرد مهم و مشهوری رو بخاطر پول یا دلایل سیاسی میکشه
چهارشانه
کسی که حس ششم قوی داره
دیوونه و احمق
کودن
از شانس گند من
شکسته نفسی نکن
پیام بازرگانی های طولانی مدت
از اون سر دنیا
احساساتت رو کنترل کن
ریسه هایی که چراغهای کوچیک چشمک زن دارند
خود محور، کسی که فقط به علایق خودش می پردازه و علایق دیگران رو ندید میگیره
کار خودمه
سَرِتو بالا نگه دار ( مثلا وقتی یه نفر خون دماغ میشه بهش میگیم )
برچسب های طرحداری که به کابینت، قفسه و. . . میچسبانن
تو باغ نیست