ترجمه‌های مجتبی محمدی (٦)

بازدید
٤٨
تاریخ
١ ماه پیش
متن
The show was quite raunchy.
دیدگاه
٠

این نمایش کار بی ارزشی بود.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Sometimes I would go on the wagon for a few days then have a binge.
دیدگاه
٠

گاهی چند روزی مشروب نمی نوشم اما بعدش دلی از عزا در میارم.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
I'm on the wagon for a while. Cleaning out my system.
دیدگاه
٠

مدتی است که الکل مصرف نمی کنم تا بدنم پاکسازی بشود.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
My brother - in - law goes on the wagon for a month after Christmas every year.
دیدگاه
٠

برادر زنم هر سال تا یک ماه بعد از کریسمس از نوشیدن مشروبات الکلی پرهیز میکند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He was on the wagon for ten years, when he was living in Connecticut.
دیدگاه
٠

وقتی در کانکتیکات زندگی میکرد 10 سال بود که لب به مشروب نزده بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He's an awkward cuss.
دیدگاه
٠

او یک عوضی دست و پا چلفتی است.