ترجمههای مجتبی محمدی (١٠)
١١٢
٤ ماه پیش
Let me pick apart a few of the points you make.
٠
اجازه بده برخی نکاتی را که مطرح کردی مورد انتقاد قرار بدهم.
٥ ماه پیش
There is a flock of birds at eight o'clock.
٠
یک دسته پرنده در موقعیت ساعت هشت قرار دارند.
٦ ماه پیش
A central ring creates an ovular oculus which is the center - point of the space.
٠
حلقه مرکزی، چشمی بیضی شکل میسازد که نقطه میانی فضاست.
١٠ ماه پیش
Sometimes I would go on the wagon for a few days then have a binge.
٠
گاهی چند روزی مشروب نمی نوشم اما بعدش دلی از عزا در میارم.
١٠ ماه پیش
I'm on the wagon for a while. Cleaning out my system.
٠
مدتی است که الکل مصرف نمی کنم تا بدنم پاکسازی بشود.
١٠ ماه پیش
My brother - in - law goes on the wagon for a month after Christmas every year.
٠
برادر زنم هر سال تا یک ماه بعد از کریسمس از نوشیدن مشروبات الکلی پرهیز میکند.
١٠ ماه پیش
He was on the wagon for ten years, when he was living in Connecticut.
٠
وقتی در کانکتیکات زندگی میکرد 10 سال بود که لب به مشروب نزده بود.