ترجمههای مجتبی محمدی (٧)
٧٦
٨ ساعت پیش
A central ring creates an ovular oculus which is the center - point of the space.
٠
حلقه مرکزی، چشمی بیضی شکل میسازد که نقطه میانی فضاست.
٣ ماه پیش
Sometimes I would go on the wagon for a few days then have a binge.
٠
گاهی چند روزی مشروب نمی نوشم اما بعدش دلی از عزا در میارم.
٣ ماه پیش
I'm on the wagon for a while. Cleaning out my system.
٠
مدتی است که الکل مصرف نمی کنم تا بدنم پاکسازی بشود.
٣ ماه پیش
My brother - in - law goes on the wagon for a month after Christmas every year.
٠
برادر زنم هر سال تا یک ماه بعد از کریسمس از نوشیدن مشروبات الکلی پرهیز میکند.
٣ ماه پیش
He was on the wagon for ten years, when he was living in Connecticut.
٠
وقتی در کانکتیکات زندگی میکرد 10 سال بود که لب به مشروب نزده بود.