ترجمه‌های علی امینی (٢٤)

بازدید
٦٧
تاریخ
١ سال پیش
متن
After her mother died, she shouldered the burden of caring for her younger brother and sister.
دیدگاه
٠

مسئولیت خواهر و بردار کوچکترش را بعد از فوت مادر بعهده گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He shouldered me aside.
دیدگاه
٠

شانه به شانه من می آمد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The pallbearers shouldered the casket.
دیدگاه
١

مرده کشها تابوت را به دوش گرفتند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He parked on the shoulder of the road until the thunderstorm passed.
دیدگاه
٠

برای گذشتن بوران بر شانه جاده توقف کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The meat is cut from the shoulder.
دیدگاه

گوشت از ران گاو ببر. . . . . . این یک اصلاح است یعنی اگر دزدی هم می کنی از فقیر دزدی نکن

تاریخ
١ سال پیش
متن
They made camp on the shoulder.
دیدگاه
١

آنها بر فراز گردنه اطراق کردند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He carried the child on his shoulders.
دیدگاه
٠

او بچه را به کول گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Designing the architecture is a painstaking trial-and-error effort.
دیدگاه
٠

طراحی معماری حاصل تلاش خستگی ناپذیر به روش آزمون و خطاست.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The teaching is just as accurate and painstaking and thorough as I have found in previous years.
دیدگاه
٠

آنچه در سالهای گذشته دریافتم این بود که تدریس نیز به همین اندازه دقیق و پرزحمت است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A delicate and painstaking examination with her fingertips yielded nothing.
دیدگاه
٠

بررسی دقیق و موشکافانه اثر انگشتان او هیچ چیزی را ثابت نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
All are printed in platinum, an expensive and painstaking process that yields black-and-white prints of great textual richness.
دیدگاه
٠

چاپ همه با پلاتین انجام میشود. فرآیندی دشوار و پرهزینه که متون چاپی سیاه و سفید با غنای بالا حاصل آن است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Chris described in painstaking detail what had happened.
دیدگاه
٠

کریس ریز واقعه را به تفصیل شرح داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She is not very clever but she is painstaking.
دیدگاه
٠

او خیلی آدم باهوشی نیست ولی سخت کوش است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Forensic experts carried out a painstaking search of the debris.
دیدگاه
٠

متخصصان پزشکی قانونی آوارگردانی پرزحمتی را انجام دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The work had been done with painstaking attention to detail.
دیدگاه
٠

شکل گرفتن این اثر حاصل بذل توجه طاقت فرسا به جزئیات بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Dreams don't abandon a painstaking pursuit of the people, as long as you never stop pursuing, you will bathe in the brilliance of the dream.
دیدگاه
٠

افرادی که با تلاشی متنابه دنبال امور هستند رویاهایی در سر دارند. اگر از این پیجویی دست برندارید، این رویاهای تابناک و پاک محقق می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Painstaking effort, three words, a name, a hard, a called function, must keep up your spirits, work hard.
دیدگاه
٠

مساعی طاقت فرسا در سه لغت می گنجد. یک سختکوشی، دو وظیفه محوله و سوم الزام حفظ روحیه. سختکوش باشید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Such painstaking was not unusual for these scholars.
دیدگاه
٠

چنین مرارتی برای این فرهیختگان امری عادی بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The excellence of the English version of the novel is due to the work of a painstaking translator.
دیدگاه
٠

آنچه نسخه ی انگلسی این دستان کوتاه را متمایز می کند کار مترجمی تلاشگر بوده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The tomb was uncovered through a painstaking effort of archaeologists.
دیدگاه
٠

کشف این گور حاصل تلاش طاقت فرسای باستان شناسان بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She reluctantly agreed to step down as managing director.
دیدگاه
٠

کناره گیری از مدیر عاملی چیزی بود که او با دلخوری پذیرفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She's been the managing director of the company for 10 years, so she must be rolling in it by now.
دیدگاه
٠

او از ده سال پیش مدیرعامل شرکت بوده است، به همین دلیل او باید در حال حاضر این پست را به خوبی ایفا کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
What's your job title now - are you managing director?
دیدگاه
٠

در حال حاضر عنوان شغلی شما چیست. آیا مدیر عامل هستید؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
Everyone uses the cafeteria, from the managing director down to the office boy.
دیدگاه
٠

از مدیر عامل گرفته تا کارمند همه به کافه تریا می روند.