تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

اتاق فکر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Plead اعتراف کردن He had pleaded guilty to murder او به قتل اعتراف کرد.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Sustain major head injuries ابتلا به صدمات عمده سر

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He will lift the unfair tax on the town معنی: او مالیات ناعادلانه شهر را برمیدارد. سلام دوستان. Lift on در این جمله به معنی�برداشتن�است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٥

در مفاهیم مرتبط با سایت، به معنی فراخوانی است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Full of energy

پیشنهاد
٠

فریبا معنی: من او را به کلاس آنلاین زبان انگلیسی دعوت کردم. Friend در این جمله به معنی� دعوت کردن در شبکه های آنلاین است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از فرم خارج شدن I used to watch a lot of tv, but now i am not interested in watching tv; because i am afraid of getting out of shape

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A player passes a ball off the ground در این جا به معنی عبور دادن هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه عامیانه به معنی brother

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It's friendly to say my brother