پیشنهادهای آرشNK (١,٩٩٣)
منبع. فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
منبع . فرهنگ عمید
منبع عکس. فرهنگ عمید واژه شهرستان معادل ابجد 1016 تعداد حروف 7 تلفظ šahrestān نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: šahrastān] مختصات ( شَ رِ ) [ په ...
منبع. فرهنگ عمید
البته در لغت نامه دهخدا واژه پز. [ پ ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) بمعنی وضع و تظاهر و ادعا. در زبان فارسی بمعنی ریخت و هیأت و شکل و صورت : پزش را باش ! یعن ...
واژه پز معادل ابجد 9 تعداد حروف 2 تلفظ paz نقش دستوری بن حال ترکیب ( بن مضارعِ پختن و پزیدن ) مختصات ( پَ ) ( اِ. ) آواشناسی paz الگوی تکیه S شما ...
منبع. عکس فرهنگ عمید اگر تصور ببینید می فهمید واژه آشپز که از ریشه واژه آش و پز ساخته شده فارسی است. واژه پز معادل ابجد 9 تعداد حروف 2 تلفظ paz نقش ...
منبع. فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
منبع عکس فرهنگ فارسی عمید. بنده چیز پایین درباره این واژه یعنی آشغال فرستادم اشتباه در این و فرهنگ نگفت این واژه عربی است واژه آشغال از ریشه واژه ی آ ...
واژه زباله معادل ابجد 45 تعداد حروف 5 تلفظ zobāle نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی: زبالَة] مختصات ( زُ لِ ) [ ع . زبالة ] ( اِ. ) آواشناسی zobA ...
واژه نیایش معادل ابجد 371 تعداد حروف 5 تلفظ niyāyeš نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم مصدر ) [پهلوی: niyāišn] مختصات ( یِ ) [ په . ] ( اِمص . ) آواشناسی ...
منبع. فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
منبع . فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
واژه مادیان معادل ابجد 106 تعداد حروف 6 تلفظ mādiyān نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: mātyān] ( زیست شناسی ) مختصات ( اِ. ) آواشناسی mAdiyAn ...
منبع. عکس فرهنگ عمید واژه پرستار معادل ابجد 863 تعداد حروف 6 تلفظ parastār نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: parastār] ‹پرستا› مختصات ( پَ رَ ) ...
منبع . فرهنگ عمید
منبع عکس . فرهنگ عمید
منبع عکس. فرهنگ عمید
منبع عکس فرهنگ عمید
منبع عکس فرهنگ عمید
منبع عکس فرهنگ عمید
واژه شریک معادل ابجد 530 تعداد حروف 4 تلفظ šarik نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی، جمع: شُرکاء] مختصات ( شَ ) [ ع . ] ( ص . ) آواشناسی Sari ...
واژه کرد معادل ابجد 224 تعداد حروف 3 تلفظ [kord] نقش دستوری بن گذشته ترکیب ( اسم ) مختصات ( کَ یا کِ ) ( اِ. ) آواشناسی kard الگوی تکیه S شمارگان ...
منبع عکس. فرهنگ فارسی عمید
واژه کرد معادل ابجد 224 تعداد حروف 3 تلفظ [kord] نقش دستوری بن گذشته ترکیب ( اسم ) مختصات ( کَ یا کِ ) ( اِ. ) آواشناسی kard الگوی تکیه S شمارگان ...
منبع فرهنگ عمید
منبع. فرهنگ عمید
واژه نسا. [ ن َ ] ( اِ ) جائی که بر آن آفتاب نتابد یا در بعضی اوقات سال بتابد. ( فرهنگ نظام ) . موضعی را گویند از کوه و غیر آن که در آنجا آفتاب هرگز ...
واژه لخت معادل ابجد 1030 تعداد حروف 3 تلفظ loxt نقش دستوری صفت ترکیب ( صفت ) [عامیانه] مختصات ( ~ . ) ( اِ. ) آواشناسی laxt الگوی تکیه S شمارگان ه ...
واژه رُت از پراکریت به ارث رسیده است از سانسکریتरक्त ( rakta ) . ( ratta ) , ( ṛt� ) . است. منابع ها. اقبال، صلاح الدین ( 2002 ) �رت�، در وحی پنجا ...
واژه حساب معادل ابجد 71 تعداد حروف 4 تلفظ hesāb نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی] مختصات ( حِ ) [ ع . ] آواشناسی hesAb الگوی تکیه WS شمارگان ...
واژه ممیز معادل ابجد 97 تعداد حروف 4 تلفظ momayyaz نقش دستوری اسم ترکیب ( صفت ) [عربی] [قدیمی] مختصات ( مُ مَ یِّ ) [ ع . ] ( اِفا. ) آواشناسی mom ...
منبع. فرهنگ عمید
ناحیه جبال جبال ( جمع عربی لغت جبل ( کوهستان یا تپه ) ) نامی که عرب ها به منطقه ای که به آن عراق عجم هم گفته می شود داده اند تا از عراق عرب ( در جنو ...
واژه جبال معادل ابجد 36 تعداد حروف 4 تلفظ jebāl نقش دستوری اسم خاص مکان ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ جَبَل] مختصات ( جِ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی je ...
واژه تپش. [ ت َ پ ِ ] ( اِمص ) پهلوی تَپیشن . اسم مصدر از تپیدن. ( حاشیه برهان چ معین ) . بر وزن و معنی طبش است که اضطراب و حرکت از گرمی و حرارت باشد ...
واژه تپش. [ ت َ پ ِ ] ( اِمص ) پهلوی تَپیشن . اسم مصدر از تپیدن. ( حاشیه برهان چ معین ) . بر وزن و معنی طبش است که اضطراب و حرکت از گرمی و حرارت باشد ...
واژه تپش. [ ت َ پ ِ ] ( اِمص ) پهلوی تَپیشن . اسم مصدر از تپیدن. ( حاشیه برهان چ معین ) . بر وزن و معنی طبش است که اضطراب و حرکت از گرمی و حرارت باشد ...
واژه هسته معادل ابجد 470 تعداد حروف 4 تلفظ haste نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی:astak] ‹استه› مختصات ( هَ تِ ) ( اِ. ) آواشناسی haste الگوی ت ...
منبع. فرهنگ عمید