دکترحامد رسولی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluently: She speaks French very fluently مثل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dripping: Constant dripping wear away the sto ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extension: توسعه، گسترش؛ تمدید، مهلت زمانی انب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acting: performance, characterization, impe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

figurative: عبارت ) مَجاز مجازی، تمثیلی، رمزی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

folk: مردم گروه، قوم و خویش، ملت، people, ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reliability: اعتبار قابل اعتماد، قابلیت اعتماد، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plunder: زور چپاول کردن، چپاول، تاراج، یغما، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speech: You make me ill with your speech با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phase: فاز، مرحله طبقه، وضعیت، وجه، منظر، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

merit: worth, advantage, asset, excellence ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

violate: نقض کردن. تخلف کردن، تجاوز کردن، شک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shed: انباری. سیلو. پناهگاه . کارخانه سرپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shed: انباری کارخانه سرپوشیده، انداختن، ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shed: give out, cast, drop, emit, give, r ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lift: ?Could I have a lift اجازه میدین من ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

around: I am not around here بچه این محل نی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get: رسیدن به جایی؛ گرفتن، دریافت کردن؛ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free: با سلام و ادب اساتید دوستان و بزرگو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bitter: تلخ. جگرسوز، طعنه آمیز، شیمی: تلخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tight: تنگ ، سفت، محکم، کیپ، مانع دخول هوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

separate: جدا کردن؛ جدا شدن، متارکه کردن مجزا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dislike: be averse to, despise, detest, disa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

efficiency: راندمان. کارآیی، بازده، ضریب انتفاع ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ask: Ask me another من چه میدونم!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

euphoria: elation, ecstasy, exaltation, exhil ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

euphoria: رضامندی، خوشی، خوشحالی، رضایت، مشاط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

path: راه، مسیر پیاده رو، گذرگاه، باریک ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crack: break, burst, cleave, fracture, sna ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brave: شجاع دلاور، تهم، دلیر، عالی، با دلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brave: Put on a brave face به روی خودت نیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elements: بخش، رکن، عامل عامل اصلی، جزء، الما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shelter: protection, cover, defence, guard, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cash: money, brass ( Northern English dia ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shot: گلوله؛ آمپول ضربه، گلوله سربی، تیرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wisdom: Pearls of wisdom پندهای حکیمانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moon: He is over the moon اصطلاحا : طرف ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

else: دیگر. جز این

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abrupt: غیرمنتظره، گستاخانه تند، پرتگاه دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

else: You are something else تو حرف نداری ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bond: الکترونیک: پیوند، شیمی: سند قرضه، ض ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magnitude: importance, consequence, greatness, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shop: خرید کردن؛ فروشگاه دکان، کارگاه، تع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cock: He is the cock of the walk او یکه ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

certainty: اطمینان، یقین قطع، امر مسلم، قانون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bit: Wait a bit کمی صبر کن

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tutor: معلم خصوصی، استاد راهنما معلم سرخان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play: That's playing it low down نهایت پس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glance: نیم نگاهی انداختن برانداز کردن، نظر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crack: Are you on crack زده به سرت !!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

little: Ask much to have little به مرگ بگیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appetite: I lost my appetite اشتهام کور شد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straighten: صاف کردن راست کردن، درست کردن، مرتب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

herd: گله . رمه، جمعیت، گرد آمدن، جمع شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extrusion: خروجی، بیرون زدن، اخراج، بیرون اندا ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harmonica: سازدهنی، الت موسیقی شبیه سنتور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cash: پول نقد نقد کردن، پول رایج، چک، حوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cash: money, brass ( Northern English dia ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sort: I am out of sorts روبه راه نیستم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

history: تاریخ تاریخچه، سابقه، پیشینه، ( طب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

history: History repeats itself تاریخ تکرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bottom: قسمت تحتانی، نشیمنگاه پایه، ته، زیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insurance: Third party insurance بیمه شخص ثالث

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trench: ditch, channel, drain, excavation, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remember: به خاطر آوردن، به یاد آوردن، به خاط ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draft: پیش نویس کردن، طرح اولیه را نوشتن؛ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forbidden: It is strictly forbidden اکیدا ممنو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

useful: سودمند، مفید، با فایده، کارا، موثر، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pipeline: tube, conduit, duct, passage, pipe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invent: اختراع کردن . از پیش خود ساختن، ساخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cross: وسط چیزی گذشتن، از جایی رد شدن. متق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rotation: چرخش، دوران، گردش به دور، حرکت وضعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut: بریدن بریدن، گسیختن، گسستن، چیدن، ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obliquus: مورب. کج. اریب. غیر مستقیم. مایل . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disturb: مزاحم شدن، ( تمرکز، خواب، آرامش کسی ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ceremony: The ceremony was all pomp, no romp ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know: Who knows what tomorrow holds انسان ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hail: تگرگ طوفان تگرگ، تگرگ باریدن، سلام، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

measure: Measure is medicine نه چندان بخور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bother: زحمت دادن. دردسر دادن، مخل آسایش شد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

measure: quantity, allotment, allowance, amo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break into: His face broke into a radiant smile ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bother: Do not bother اصطلاحا یعنی: باشه، ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gut: paunch, belly, potbelly, spare tyre ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gut: جرات بنیه، نیرو، شکنبه، ( در جمع ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false: نادرست. دروغین، دروغی، کاذب، دروغ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exchange: interchange, barter, change, conver ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harbor: shelter, asylum, cover, covert, har ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harness: They will never go in double harnes ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toy: اسباب بازی سرگرمی، بازیچه، عروسک، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: topic, affair, business, issue, mat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

navigate: ناوبری کردن، کشتیرانی کردن، هدایت ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nervous: عصبی، دستپاچه، متشنج، دستپاچه، روان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wish: As you wish هر طور مایلی، هر طور دو ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wish: آرزو کردن خواستن، میل داشتن، آرزو د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

verdict: حکم رای هیات منصفه، فتوی، نظر، قضاو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

captivating: attractive, alluring, appealing, be ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

property: possessions, assets, belongings, ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lack: shortage, absence, dearth, deficien ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lack: He is lack of mind طرف خله، مغزش کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come down: Boil down :: To be handed down or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taste: flavour, relish, savour, smack, tan ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taste: مزه؛ مزه کردن، مزه دادن چشیدن، لب ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

framing: کامپیوتر: یک فرایند ارتباطات که تعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mark: نمره. نشان کردن، مارک ( واحد پول کش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put: place, deposit, lay, position, rest ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stencil: با الگو نقشه روی انداختن، شابلون، ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

premium: مبلغ پرداختی؛ ممتاز اضافه ارزش، اجر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hell: Go to hell برو به درک، برو به جهنم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glory: سربلندی، زیبایی، جلال، افتخار، شکوه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

productive: fertile, creative, fecund, fruitful ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rhythmicity: روند، تکرار، نواخت، ریتمیک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attenuation: فرسایش انرژی موج، افت قدرت امواج ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magistrate: دادرس، قاضی بخش رئیس دادگاه بخش، رئ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tool: ابزار قلم تراش، افزار، اسباب، آلت د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adage: saying, byword, proverb, saw, word ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exuberant: I am in an exuberant mood today امر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exuberant: high - spirited, animated, cheerful ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

age: I have not seen you in ages خیلی وق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

age: Act your age بچه بازی درنیار!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

age: time, date, day ( s ) , duration, e ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

analogous: مانند، قابل مقایسه، قابل قیاس، مشاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

show: نشان دادن نمودن، ابراز کردن، فهماند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

northern: شمالی. اهل شمال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stromal: Stromal tissue بافت محافظ، بافت بنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temple: shrine, church, sanctuary معبد پرست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abusive: سوء استفاده، سوء استعمال، شیادی، فر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aware: knowing about, acquainted with, con ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delicate: ظریف، شکننده، لطیف، نازک بین، حساس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alternate: متناوبا عوض کردن راه کار فرعی، تعوی ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pie: He has a finger in every pie او نخو ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put: گذاشتن قرار دادن، مطرح کردن، ارایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mark: نمره نشان کردن، مارک ( واحد پول کشو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mark: He is a marked man اون گاو پیشونی س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rent: کرایه کردن . استیجار، کرایه، اجاره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoil: خراب کردن، تباه کردن تضییع، کاهش، غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waterline: اب خط، خط بر خورد اب با کشتی، خط با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far: She is living far from me اون دور ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jolly: happy, cheerful, chirpy ( informal ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see: I see متوجهم، میدونم، میفهمم، درک م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reach: Word has just reached me that الساع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counter: retaliate, answer, hit back, meet, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counter: retaliate, answer, hit back, meet, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stack: قرار دادن یک بازیگر یا بیشتر پشت با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

transgenic: زیست شناسی: ترانس ژنیک، حیوانی که ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put: Put two and two together کلاه خودتو ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sparing: محافظ، مواظب، نگهدارنده، کم، ناچیز، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

denim: پارچه جین. پارچه شلوار و پیراهن لی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spermatic chord: لوله ای که اسپرم را حمل میکند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irradiation: پزشکی: پرتو تابی_ درخشش، تابش، پرتو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contralateral: دگرسو، طرف مقابل، جهت مقابل، کنترال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ovotesticular: نوزادی که هم دارای تخمدان و هم بیضه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

postnatally: پس از تولد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

male habitus: ساختار فیزیکی مردانه، اندام مردانه، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

habitus: ساختار فیزیکی، هیکل، اندام در ارولو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cyclick hematuria: لکه بینی بعد از دوران قاعدگی در خان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relieve: ease, alleviate, assuage, calm, com ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blind: نابینا کور، تاریک، ناپیدا، غیر خوان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swallow: One swallow doesnot make summer با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swallow: gulp, consume, devour, drink, eat, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excuse: ?Could you excuse us, please اگر اج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mailshot: advertisements or information that ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stagflation: تورم رکود، تورم رکود، بازرگانی: تور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fatal: مرگ بار . کشنده، مهلک، مصیبت آمیز، ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acuteness: seriousness, gravity, importance, s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absorb: جذب کردن، درکشیدن، درآشامیدن، یاد گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absorb: soak up, consume, digest, imbibe, i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calculative: حسابی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

famous: مشهور، معروف بلند آوازه، نامی، عالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tie: کراوات دستمال گردن، بستن، گره زدن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

witness: شاهد. شهادت دادن، گواهی دادن، گواهی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prominent: noticeable, conspicuous, eye - catc ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

morph: کامپیوتر: برنامه ای برای ویرایش فای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pin: سوزن ته گرد؛ شماره شناسایی عدد شناس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

etcetra: و غیره، و مانند ان، تا اخر، الی اخر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pin: I have pins and needles in my legs ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hamper: اختلال، مشکل، مسئله، مانع، گرفتگی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beg: I beg of you تمنا دارم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

board: plank, panel, piece of timber, slat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grain: دانه گیاهان، بذر. بافت، زبری، دانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bet: شرط بستن. گرو، شرط ( بندی ) ، موضوع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stumble: لغزیدن، پا به جایی گیر کردن و افتاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excuse: Excuse my back ببخشین پشتم به شماست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relieve: تسکین بخشیدن راحت کردن، تعویض نگهبا ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crossword: جدول کلمات متقاطع. و از زبان پارسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bow: I gave him a bow من به او تعظیم کر ...

١ سال پیش

مدال‌های دکترحامد رسولی