علاقه‌مند به زبان فارسی، دلباخته‌ی ادبیات و شعر فارسی.
سرگرمیم هر روز واژه‌ی جدید یاد گرفتنه و برابر فارسی پیدا کردن به کمکِ آبادیس و کاربرانش.
جدیدترین پیشنهادها
Epidermis اِپیدِرمْ. معنی؛ پوستِ پوششیِ بدن. تعریف؛ بیرونی ترین لایه پوست، همین پوستی می تونیم ببینیم.
Productivity= سازنده، ساختن محصول مصدرش هم Product است که یعنی محصول. بنابراین سازنده دقیق تر از بهره وری یا کارآمده، این دو واژه محصول معنی نمی ده ...
Hallucination, هَلوسینیشن معنی؛ دیدن و شنیدنِ یک چیز غیر واقعی. تعریف؛ دیدن یک چیز غیر واقعی که کسِ دیگه ایی به غیر از شما نمی بینه، و همینطور شنید ...
Panic Attack، پَنیک اتک معنی؛ حمله ی هراس. تعریف؛ یک موج ناگهانی ترسِ شدیدِ طاقت فرسا که بدون هشدار رخ می ده. علائم؛ مشکل در تنفس، انگار که هوا کمه. ...
Encod، اینکُد معنی، رمزگذاری. تعریف، تغییرِ اطلاعات یک فایل از نوعی به نوعی دیگر، و رمزگذاری کردن برای محافظت. مثالِ فیلم سینمایی، پایین آوردن حجم ...