پیشنهادهای حسین جمشیدیان قلعه سفیدی (١٨)
الهمزة والذال والنون أصلان متقارِبان فی المعنى، متباعدان فی اللفظ، أحدهما أُذُنُ کلِّ ذی أُذُن، والآخَر العِلْم؛ وعنهما یتفرّع البابُ کلُّه. فأمّا ال ...
الهمزة والصاد والراء، أصلٌ واحدٌ یتفرع منه أشیاء متقاربة. فالأصر الحبسُ والعَطف وما فی معناهما. وتفسیرُ ذلک أنَّ العهد یقال له إصْرٌ، والقرابة تسمى آ ...
الحاء والصاد والباء أصلٌ واحد، وهو جنسٌ من أجزاء الأرض، ثم یشتقّ منه، وهو الحصباء، وذلک جنسٌ من الحَصَى. ویقال حَصَبْتُ الرّجلَ بالحَصبَاء. وریحٌ حاص ...
در یک اسباب کشی ممکن است دیده شود که مثلاً بخش ناچیز و شکسته شده ای از یک جاروی دستی را با خود حمل کرده اند [18:49] وَوُضِعَ الْکِتَابُ فَتَرَى الْمُ ...
السین والواو والمیم أصلٌ یدل على طلب الشیء. یقال سُمت الشیءَ، أَسُومُهُ سَوْمَاً. ومنه السَّوام فی الشِّراء والبیع. ومن الباب سامت الرَّاعیةُ تسوم، و ...
حط حطط : ریزش هایی که از چشم محو شود و یا قابل جمع آوری نباشد حوط یحاط محیط :خطوط در بر گیرنده [18:91] کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْر ...
الهمزة والمیم والراء أصولٌ خمسةٌ: الأمر من الأمور، والأمر ضدّ النهی، والأَمَر النَّماء والبَرَکة بفتح المیم، والمَعْلَم، والعَجَب. فأمّا الواحد من ال ...
الفاء والیاء والضاد اصلٌ صحیح واحدٌ یدلُّ على جَرَیانِ الشیء بُسهولة، ثم یقاسُ علیه . من ذلک فاضَ الماء یَفِیض . ویقال : أفاضَ إناءَه، إذا ملأَه حتَّ ...
وکیل برآیند نیروها و فعالیت های کسی را جهتی می دهد که بیشترین نتایج مفید را داشته باشد
در باره ی فلق معنی رایج سپیده صبح است در مقاییس اللغه آمده است نشان دادن شبکهِ معنایی واژه ها، در مقاییس اللغة به ما این امکان را می دهد تا برداشت ...
. .
نشد که نشد به یقین نخواهد شد حاکی رنج بی فایده اصل خیب تیرکی از چوب بوده که بر کاسه چوبی دیگر اصطکاک می دادند تا شعله بدست آید ترجمه و توضیح متن از ...
عداوت :خلا های همکاری به عداوت بیان می شود آورده های متناقض در مواجهات مخصوص لوازمی که در اجتماع دو مجموعه همنام نباید باشد که به طبع مبیّن چیزهایی ...
فشل در اصل پالانی برای شتر بوده یا همان هودج که فقط از یک طرف و یا بندش به درستی بسته نشده ناکامل یعنی درخور شکست و افتادن عصیانگری بعدی از شکست را د ...
اشکالی ساختگی اما متناسب با هارمونی و طنین حیات
حور یحاورکما :دو وضعیت با کنتراست بالا مثل سیاه و سفید فقیر و غنی، [18:34] وَکَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یُحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ ...
طوع؛ به سوی سرنوشت معین با تجربه کاری مدون در سرشت و ذات، طوع است و بدون تجربه درآن کار و تازه کاری کره است راه غریب پیمودن کره و راه آشنا طوع است گر ...
کسی را گویند که برای امورات جدید یک مجموعه بتواند راهی بر اساس اهداف مدیریت سازمان بگشاید این واژه معادل جاء در زبان قرآن است