دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٣,٥١٧
رتبه در دیکشنری
١,١٤٢
لایک
٩٥
دیسلایک
٤
جدیدترین پیشنهادها
٣ ماه پیش
٢
گیر افتادن مثال: The mother is in a bind. مادر گیر افتاده است.
٣ ماه پیش
٠
بیشتر اوقات، بیشتر مواقع، در بیشتر موارد، اکثر مواقع
٣ ماه پیش
٠
نمک روی زخم پاشیدن
٣ ماه پیش
٠
نمک روی زخم پاشید
٣ ماه پیش
٠
Dysfunctional ناکارآمد
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.