دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٣,٣٧٩
رتبه در دیکشنری
١,١٣١
لایک
٨١
دیسلایک
٣
جدیدترین پیشنهادها
١ ماه پیش
٢
گیر افتادن مثال: The mother is in a bind. مادر گیر افتاده است.
١ ماه پیش
٠
بیشتر اوقات، بیشتر مواقع، در بیشتر موارد، اکثر مواقع
١ ماه پیش
٠
نمک روی زخم پاشیدن
١ ماه پیش
٠
نمک روی زخم پاشید
١ ماه پیش
٠
Dysfunctional ناکارآمد
جدیدترین ترجمهها
ترجمهای موجود نیست.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.