سیمین - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the same as ever: مثل همیشه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be striking: قابل توجه بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

start sb: مجبور کردن تشویق کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

custom carved places: چیدمان ویژه ی وسایل در جای خود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out to sea: دور از ساحل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at a very basic level: در اصل اساسا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be bumped: جا ماندن ( از هواپیما و . . . )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give no reason: بهانه به دست دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reported for: معروف بودن به . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beyound that level: علاوه بر این

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far too little: خیلی خیلی کم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fast toward: جلو زدن فیلم و . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get temper: عصبانی شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do sit ups: دراز نشست رفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thats when: از آن موقع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sat down to the meal: بشینن غذا بخورن. غذا خوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گازران: جمع گازر یعنی رختشویان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get refund: جنس خریداری شده را پس بدی و پولتو ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clothe line: طناب لباس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

left with: چیزی را پیش کسی گذاشتن به امانت گذا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open up door for a career: ایجاد شدن و پیش آمدن موقعیت برای کا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arrival board: تابلوی اطلاعات پروازهای ورودی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a while: طول کشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

duty free stores: فروشگاه های معاف از مالیات که کالاه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

piscean: کسانی که منطقه البروج آنها ماهی است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

millennial generation: نسل هزاره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cause alarm: ایجاد ترس و وحشت کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

residential ife: زندگی خوابگاهی یا مسکنی که دانشگاه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fulfilled life: زندگی رضایت بخش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i will give it some thought: بهش فکر میکنم درباره اش فکر میکنم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take question: جواب دادن به سوال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

made way: رفتن پیدا کردن راه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chess tightness: تنگی نفس

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as short: آنقدر کوتاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pay a deposit: بیعانه دادن پیش پرداخت ( مثلا موقع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

standard room: اتاق معمولی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

move smoothly: روان بودن، مثلا روان بودن ترافیک، ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

online forum: گفتمان های آنلاین .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nerve condition: عارضه ی عصبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

white tail: نوعی حشره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

less easier: سخت تر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how does: چقدر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

damaging property: خسارت وارد کردن به مال

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get to go: باید بری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at some points: یه وقت هایی گهگاهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swatted: با مگس کش زده شدن مثلا حشره ای با م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grant permission: اجازه دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

poorly directed: کسی که روی تربیتش کم کار شده باشه. ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های سیمین