Figure - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ash heap of history: : Also Dust - heap of history Garb ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stand in awe of: مبهوت چیزی بودن غرق در ابهت چیزی ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blow out of proportion: مسئله ای رو خیلی گنده اش کردن Exag ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call into question: زیر سوال بردن bring into question ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cancel out: خنثی کردن neutralize شستن و بردن wi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feud: ۱ - کینه/عداوت/ دشمنی/خصومت خانوادگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feel out of sorts: Informal یکم بی حوصله و مودی To no ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yikes: ای وای! A term to express shock or ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot me in the face: خاک تو سرم! A self loathing expres ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a handle on: :Also Get a fix on Have/get a gras ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear down: از پا درآوردن, خسته کردن، انرژی آدم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go out for: عضو تیمی شدن to try to become part ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a kick out of: حال کردن، از چیزی لذت بردن، خوشش آم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ته ریش: Stubble Prickly, stiff hair that's ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put at ease: To reassure اطمینان خاطر دادن آرام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back in the day: قبلا" قبلنا در گذشته Back in the d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make the rounds: ۱ - دست به دست شدن ( ویدیو، عکس یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tangle: Tangle with در افتادن طرف شدن To f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

double down: - دو چندان کردن - مضاعف کردن - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

naysayer: کسی که همیشه آیه یأس میخونه آدم منف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang in there: ۱ - مقاومت کن تسلیم نشو دست نکش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shake down: ۱ - اخاذی، به زور گرفتن، به زور تقا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ماشین شاسی بلند: SUV Sport Utility Vehicle

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it won't fly: Also: not going to work Will neve ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

divebomb: حمله با هواپیمای بمب افکن از ارتفاع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in deep doo doo: In deep trouble

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lost for words: I'm lost for words زبانم بند اومده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cage fighting: هنرهای رزمی ترکیبی Mixed martial la ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one's take on something: ?What's your take on this ?What d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

veneer: پوشش , a thin layer of wooden coati ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fatuous: احمقانه، Stupid, foolish, absurd, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infringement: نقض قانون یا حق و حقوق Breach of l ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

earmark: • Earmarking is usually about money ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earmark: • Earmarking is usually about money ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lead on: معمولا در روابط: کسی رو بازی دادن و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sibilant: صدای هیس A hissing voice or sound ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump out of one's skin: زهره ترک شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drupe: میوه هسته دار مثل هلو، آلو ، زردآلو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pit of the stomach: اون ته دلت/قلبت جایی که احساساتی مث ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pit of the stomach: اون ته دلت/قلبت جایی که احساساتی مث ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at gut level: To know at gut level یقین داشتن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prissy: بیش از حد شسته رفته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a law unto oneself: - سرخود - کسی که نسبت به قانون بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a law unto oneself: - سرخود - کسی که نسبت به قانون بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caveat: مسئله، مورد، نکته، قضیه, نگرانی مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

villain: بازیگر نقش منفی فیلم یا رمان cruel ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the line: در معرض خطر at risk در معرض خطر قر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lore: سُنن، آئین و تاریخ شفاهی یک جامعه ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well up: اشک سرازیر شدن ( اشک در چشم حلقه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choke up: فشردن گلو با بغض close to crying ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one's bones: معمولا با فعلهای know, feel و belie ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

road apple: فضولات حیوانات بویژه اسب در جاده ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

servitude: بردگی انقیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expletive: فحش، ناسزا، دشنام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throw off: ۱ - خلاص شدن، رها شدن، در رفتن، کنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dichotomy: دوگانگی تضاد تقابل دو دستگی تمایز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the odds are stacked against somebody: وقتی به دلیل شرایط موجود احتمال موف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gobsmacked: بهت زده شوکه بسیار متعجب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

despot: حاکم خودکامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

family orientated: خانواده محور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oceanic feeling: feelings of oneness, limitlessness

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

porcupine: جوجه تیغی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw up: به صورت مکتوب و با جزئیات: تنظیم ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day in day out: ( بویژه چیزی که خیلی خسته کننده، مل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upbeat: شنگول ?Jolly

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staying power: قدرت بدنی توان بدنی استقامت توان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strewn: پخش و پلا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gust: باد تند ناگهانی a strong but shor ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to one's detriment: به زیان کسی به صرر کسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unto itself: در نوع خود What they do is an art ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

an end in itself: به خودیِ خود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stone cold: ۱ - کاملا سرد، یخ ( کرده ) totall ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smoke and mirrors: فریب اذهان This is an illusion cre ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get the goods on: Also, have the goods on مطلع شدن ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crash course: ۱ - دوره آموزشی فشرده و کوتاه مدت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be damned: به دَرَک به جهنم هر چی شد شد هر چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pied piper: رهبرانی که شخصیت کاریزماتیک دارند و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

perfect ten: بیست مووواه! ماه ؛ ) عالی در حد اع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

student edition: نسخه دانشجویی که به زبان ساده تری ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wise to: خبر از نقشه/نیت/برنامه کسی داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inhibition: آنچه ( نیروی بازدارنده درونی ) که د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benefit of the doubt: To give somebody the benefit of dou ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come one come all: عمومی همگانی همه دعوتند بازدید برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoist with one's own petard: وقتی توطئه و نقشه کسی علیه خودش عمل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jab: ۱ - به صورت ناگهانی و تند ضربه زدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be all and end all: حرف اول و آخر را زدن نهایت چیزی بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rock the boat: آرامش یا شرایط موجود را بهم زدن در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thankless: ۱ - بی اجر و پاداش, بی فایده، عبث، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chattel: "دارایی شخصی" Personal belonging/p ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entrenched: در مورد عقاید و باورها و عادات: ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dextrous: Deft

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

guilty as charged: ۱ - ثابت شدن جرمی که کسی به آن متهم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pedigree: اصل و نسب نسب نامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smoke screen: ترفند، تاکتیک، حیله ای که برای پنها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bible: ۱ - با حرف بزرگ ; Bible : کتاب مقدس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play hardball: با تمام قوا و دل و جان و مصممانه بر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

win big: خیلی راحت برنده شدن یا مقدار زیاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

double talk: دو پهلو و مبهم حرف زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quarterly: هر سه ماه یکبار فصلی Quarterly me ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long on: وقتی از یه چیزی خیلی داری یا یه کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

percept: ادراک درکی که از راه احساس حاصل می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

percept: ادراک درکی که از راه احساس حاصل می ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perceptual: ادراکی حسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

perceptual: ادراکی حسی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدون رو دربایستی: Point blank

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blase: - وقتی چیزی چنان بیش از حد فراهم می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cloak: ۱ - در پس چیزی پنهان کردن ۲ - عبا، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

juxtapose: کنار هم قرار دادن دو چیز برای آشکار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pat down: بازرسی بدنی توسط پلیس یا در گیت هوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

writhe: از شدت ناراحتی یا درد به خو پیچیدن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

car person: Also: car people Car guy/girl کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

steep: • Noun ۱ - بسیار گران، گزاف extrem ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gyro: نوعی کباب یونانی بسیار شبیه دونر و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bridle: ۱ - دهنه اسب A headgear used to di ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fad: جریانی که یک شبه مد میشه و تبش همه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn a profit: سود کردن To earn profit from an in ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shyster: شارلاتان بویژه در مورد وکلا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rolfing: نوعی ماساژ ماهیچه ها . Rolfing can ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put one's finger on: دقیقا و به طور واضح توضیح دادن و مش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold court: دوره شدن توسط دیگران وقتی که مورد ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curtail: ۱ - از سرعت/ شدت/میزان چیزی کاستن S ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snotty: از خودراضی گستاخ، پررو Stuck - up ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

least favorite: Also: the least loved بدترین چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call the shots: ( اینجا ) من دستور میدم!! - مسئول ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on cue: همان لحظه سر بزنگاه سر موقع درست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knack: - قریحه ذاتی a natural talent - ذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plaintive: اندوهناک محزون غم انگیز Desperate ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dearth: A dearth of کمبود Lack Shortage S ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dearth: A dearth of کمبود Lack Shortage S ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shit hit the fan: وخیم تر/بدتر شدن اوضاع A messy an ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wait around: منتظر شدن ( انتظاری که قدری طولانی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wait around: منتظر شدن ( انتظاری که قدری طولانی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free rider: کسی که بدون پرداخت هیچ هزینه ای از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

politico: Informal and derogatory Politicia ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consolation prize: جایزه ای که به نفرات غیر از اول تا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frill: - موارد یا اجزاء غیر ضروری - حاشی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pinniped: باله پایان که گروه وسیعی از جانوران ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

haul out: ۱ - بیرون کشیدن, به بیرون هل دادن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bask: ۱ - حمام آفتاب گرفتن، از گرمای چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offhand: ۱ - همینطوری - بدون برنامه یا تفک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lanky: لندوک دارز بدقواره به شکل خیلی زشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epitomise: نمونه بارز و عینی a perfect example ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jell: ۱ - ( ماده ) ژله ای شدن ۲ - ( ایده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a question of: It's a matter of

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lull: معمولا بار معنایی منفی دارد: - ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hawk: ۱ - قوش، باز ، پرنده شکاری A bird o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخطی ناپذیر: Ironclad Inviolable

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ironclad: محکم خدشه ناپذیر تغییر ناپذیر سف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ironclad: محکم خدشه ناپذیر تغییر ناپذیر سف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scuttle: ۱ - با گامهای کوچک تند دویدن ۲ - ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the wing: در مورد پرندگان: در حین پرواز: In ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blackout: ۱ - فراموشی موقتی یا منگی ناشی از م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit right in the feels: بسیار احساساتی شدن منقلب شدن To b ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morass: ۱ - معضل - مخمصه - گرفتاری - شرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dawn on: روشن شدن ( مسئله ای )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uncut: ۱ - کوتاه نشده: مثلا مو یا علف uncu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

befoul: آلوده کردن کثیف کردن To make dirty ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impede: مانع رشد و پیشرفت شدن سد راه شدن ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defile: - ناپاک کردن، طهارت چیزی را از بین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plumb: ۱ - ارزیابی کردن عمق/ کنه/بحر چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

warped: ۱ - نامتعارف و ناخوشایند نامعقول غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equanimity: - خونسردی و آرامش بویژه در شرایط دش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loiter: عاطل و باطل گشتن Hang around To ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ontology: فلسفه شناخت وجود فلسفه شناخت هستی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ontology: فلسفه شناخت وجود فلسفه شناخت هستی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disenfranchised: محروم از حق رای دادن Deprived of t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am game: In agreement with a plan: من پایه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tall order: امری خطیر، کار شاق، کاری بس دشوار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scarecrow: مترسک Strawman

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fortitude: شکیبایی و بردباری در برابر مصائب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peccadillo: لغزش اشتباه کوچیک گناه نه چندان ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chuck: ۱ - پرت کردن toss, throw, flinge ۲ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at the mercy of: تحت سلطه یِ تحت نفوذ وقدرتِ تحت کنت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

autophagy: فرآیند خود خواری در بافتها که هنگام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constituted: ۱ - متشکل از Is made of ۲ - ریشه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go overboard: - افراط/زیاده روی کردن - شورش رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay the piper: تاوان اشتباه خود را پس دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

parti colored: رنگارنگ متشکل از دو یا چند رنگ Pie ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay through the nose: هزینه هنگفتی پرداختن مغبون شدن Be ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seminal: ۱ - تاثیر گذار جریان ساز کتاب/اثر ه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pet cause: فعالیت که کسی علاقه شخصی وافری به ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ill matched: بی تناسب، نا متناسب ، ناهمگون Ill ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

riveting: جذاب گیرا خیره کننده مسحور کننده F ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lift a finger: معمولا به شکل منفی : دست به سیاه و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the right: معمولا در بحث و مجادله ها: قانونا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tepid: ۱ - ولرم Lukewarm Slightly/modera ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tepid: ۱ - ولرم Lukewarm Slightly/modera ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stipulate: قید کردن معین کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rabble rouser: فتنه گر آشوبگر تحریک کننده عوام ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rabble rouser: فتنه گر آشوبگر تحریک کننده عوام ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fleece the flock: سرکیسه کردن ( بویژه افراد ساده لوح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

petulance: بدخلقی بویژه بچه گانه زودرنجی بی ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discreet: ۱ - محتاط، با ملاحظه در گفتار و کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

object lesson: - نمونه عینی و عملی و بارز یک اصل ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

object lesson: - نمونه عینی و عملی و بارز یک اصل ا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat up on: ۱ - با مشت و لگد کتک زدن و آسیب فیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat up on: ۱ - با مشت و لگد کتک زدن و آسیب فیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sass: :Sass back - با پررویی و گستاخی حا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

absolve: مبرا از گناه کردن بی گناه دانستن ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

verbatim: - کلمه به کلمه - عینا - Word by ...

١ سال پیش

مدال‌های Figure