علی علیشاهی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

but of course: معلومه که آره البتّه که بله

٢ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

canonicalized: متعارف سازی شده

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take direction: حرف شنوی داشتن

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cost rental: اجاره به قیمت تمام شده اجاره به قی ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

due respect: با کمال احترام

٣ هفته پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

profoundity: معانی عمیق

٤ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bid rigging: تبانی در مناقصات

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was held: دادگاه چنین حکم کرد

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plot armor: زره داستانی/حفاظ داستانی در داستان ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's been a minute: خیلی وقته ندیدمت

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crossing guard: همیار پلیس

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tall glass of water: قربون قد و بالات

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boobook: نوعی جغد، بوف

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's gonna be on: کار به جاهای باریک می کشه، حواست با ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kill the mood: ضد حال زدن، حال رو گرفتن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in deficit: قرض بالا آوردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a deficit: در وضعیت بدی بودن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in accord: هم داستان

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stampeding: پای کوبان، در حال دویدن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shackled: محبوس، غل و زنجیرشده

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put into motion: اجرا کردن

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

soft knock: درگیری نرم و محدود

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tux: لباس پلوخوری

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is more to it: قضیه بیشتر از این حرفاست، ماجرا به ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let me have it: بگو ببینم

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was something: چیز خوبی بود، چیز جالبی بود

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

limited means: مستضعف بودن، پهلوی چربی نداشتن

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

do a split: پاها رو ۱۸۰ درجه باز کردن

١ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠٠ رای

-

همه

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matter of law: [حقوق] مسئله حکمی قاضی پس از آنکه م ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mini trial: [حقوق] دادرسی خصوصی شبه دادرسی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

expert determination: [حقوق] تصمیم کارشناسی از شیوه های ج ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rampaging: ویرانگر، افسارگسیخته

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

garbage duty: جمع آوری زباله، زباله گردی

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

multilateral investment guarantee agency: آژانس چندجانبه ی تضمین سرمایه گذاری ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deferred letter of credit: [حقوق تجارت بین الملل] اعتبار اسناد ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

law forsaken: بی صاحاب، بی قانون، بی اخلاق و رهاش ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

confirmed letter of credit: [حقوق تجارت بین الملل] اعتبار اسناد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unconfirmed letter of credit: [حقوق تجارت بین الملل] اعتبار اسناد ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at sight letter of credit: [حقوق تجارت بین الملل] اعتبار اسناد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counter purchase: [حقوق تجارت بین الملل] خرید متقابل ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

راه انداختن کار کسی: To get something done for someone: ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

revocable letter of credit: [حقوق تجارت بین الملل] اعتبار اسناد ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

irrevocable letter of credit: [حقوق تجارت بین الملل] اعتبار اسناد ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be privy to something: خبردار شدن از چیزی که افراد زیادی ن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هارت وپورت یا هارت وهورت کردن: Bluster

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

almost due: دیگه آخراشه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wantedly: نیازمندانه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

relaxed rules: قوانین سهل گیرانه، قوانین غیررسمی، ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

american arbitration association: انجمن داوری آمریکا

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pre se representation: حضور خود شخص در دادگاه

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pro se representation: دفاع شخص از خودش در دادگاه بدون گرف ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hold up one's end: به عهد وفا کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

his balls have dropped: به بلوغ رسیده

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bona fide offer clause: ( حقوق ) شرط پیشنهاد صادقانه

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

escalation clause: ( حقوق ) شرط تعدیل قیمت

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remains in the background: در پشت پرده ماندن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the background: پشت پرده

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in sport: تفننی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fiar: ۱. قیمت ۲. مالک Scottish

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pronounce on: اظهار نظر کردن راجع به چیزی

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good word: حرف موافق حرفی برای دفاع از کسی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you are more than welcome: خیلی خوش می یاید

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

standing on your head: به آسانی، به راحتی If you can do so ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

his fate is sealed: اجلش رسیده

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

for the longest time: برای مدتی طولانی

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you don't know: برای تاکید بر جمله ی بعدی که می خوا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aug: تقویت شده مخفف augment

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off the x: از تیررس خارج شو

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spitless: . I was scared spitless از ترس دهنم ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a step too far: زیاده روی

٢ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extensively: مفصلاً

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ankle biter: بچه خیلی کوچک

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aulnager: بازرسی که کیفیت و کمیت پارچه های پش ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inherent: نهفته

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw back: یکی از کاربردهایش این است که زمانی ...

٤ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

ترجمه ی عبارت He was a man who was ...

٧ ماه پیش

تایید پاسخ صحیح

-

بپرس

-

معنی Matters at hand

٧ ماه پیش

ثبت اولین پرسش

-

بپرس

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: در خصوص

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subjectivity: اعمال سلیقه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reshoot: دوباره فیلمبرداری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impulsive: نسنجیده

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

این عبارت استعاری است بنابرا ...

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shut eye: چرت زدن

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bitt off: استفاده از دست برای کندن چیزی، کندن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jack shit: anything at all

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jack shit: anything at all

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shipped: فرستادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shipped you: برایت فرستادم i just shipped you so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discretion: i'll leave it to your discretion اخ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a bridge: آشنا شدن با. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bests: با آروزی بهترین ها

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

box of birds: خبر خوشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chinks: کلمه ای غیر مودبانه که برای نژادهای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

irritated: اعصاب خوردی راجب چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tub of popcorn: یه ظرف پفیلا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cost effectiveness: اقتصادی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

standardized: استاندارد شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

standardized: استاندارد شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrub: تمیز کردن/سابیدن/خراشیدن چیزی از رو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extreme: گسترده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reshoot: دوباره فیلمبرداری کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

facepalm: I literally facepalm when i read so ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

potential: قابلیت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

capital invested: دارایی سرمایه گذاری شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good friends: دوستان صمیمی

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های علی علیشاهی