کاربر آبادیس - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iteration: تکرار

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ordered: صفت: مرتب، منظم فعل: دستور دادن، سف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in accordance with: بر طبق، مطابق با

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accordance with: بر طبق، مطابق با

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traversing: پیمایش

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slogan: "شعار"

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the basis of: بر اساس بر مبنای، برپایه ی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

there is: وجود دارد، هست، دارد

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

relies: همیشه بعدش on می آید. rely را سرچ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

unified: یکپارچه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

evaluate: ارزیابی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defining: تعریف کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

similar: مشابه، شبیه، همانند، مانند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

quite: 1. کاملا 2. واقعا حقیقتا 3. خیلی بس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decide: تصمیم گرفتن، تعیین کردن، تعینن شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obvious: واضح آشکار بدیهی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ascending: صعودی ascending order ترتیب صعودی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ascending: صعودی ascending order ترتیب صعودی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

descending: نزولی descending order ترتیب نزولی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in accordance with: بر طبق، مطابق با

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in accordance with: بر طبق، مطابق با

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in accordance: طبق، مطابق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

accordance with: بر طبق، مطابق با

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accordance with: بر طبق، مطابق با

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accordance: In accordance with بر طبقِ، مطابق ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enhanced: صفت: پیشرفته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

group: فعل: گروه بندی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

group: فعل: گروه بندی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suppose: قرار است. . . ، قرار است که . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manipulate: کار کردن، کار کردن با . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inclusive: شامل - مشمول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exclusive: انحصاری احتصاصی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exclude: شامل نشدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

view: نمایش داده شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sorting: مرتب کردن، مرتب سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sorting: مرتب کردن، مرتب سازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

searching: جستجو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

searching: جستجو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

such as: مثل، مانند، مثلا، از قبیل، همچون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reflection: بازتاب، انعکاس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

store: فعل: ذخیره کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prerequisite: پیش نیاز پیش شرط

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

traversing: پیمایش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traversing: پیمایش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

technique: تکنیک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

introduce: معرفی کردن شدن عرضه کردن شدن مطرح ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it starts: شروع می شود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

colon: دونقطه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

followed by: به همراهِ، همراه با ( منظور بعد از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

body: بدن، بدنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rather than: به جایِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iterate: پیمایش کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commonly: معمولا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

equivalent: معادل برابر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appropriate: مناسب بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indice: دو نوع جمع برای کلمه index وجود دار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

truncate: کوتاه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

truncate: کوتاه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

truncating: کوتاه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shuffle: بُر زدن، مخلوط کردن، آمیختن، بُر ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foundation: اساس، پایه، بنیاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

effective: موثر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

each of which: هر کدام، هر کدام از آن ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

each of which: هر کدام، هر کدام از آن ها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preface: مقدمه، پیشگفتار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preface: مقدمه، پیشگفتار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intended for: در نظر گرفته شدن طراحی شدن، ساخته ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intended for: در نظر گرفته شدن طراحی شدن، ساخته ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

introductory: مقدماتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

introductory: مقدماتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

syllabi: برنامه درسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

syllabi: برنامه درسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

leading: برجسته و پیشتاز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

generic: عام و عمومی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compound: مرکب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

collective: جمعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parents: مامان بابا بابا مامان اولیا والدین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a little bit: یک کمی یه کمی کمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

a little bit: یک کمی یه کمی کمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shine: تابیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go around: چرخیدن ( دورِ، به دورِ ) The earth ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dorm: خوابگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dorm: خوابگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how long: چند وقت، چند وقت است که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

how about you: تو چطور؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is that right: درسته؟ آره؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

is that right: درسته؟ آره؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find out: پیدا کردن، یافتن find out your clas ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

residence: "محل اقامت" اقامتگاه محل سکونت سکون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

residence: "محل اقامت" اقامتگاه محل سکونت سکون ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sheet: برگه، برگ، ورق، ورقه Write the name ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

directions: "دستورات"، "دستورالعمل"

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

if so: "اگه اینطوریه" "اگر اینطوریه" "اگه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pretest: پیش آزمون، امتحان مقدماتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

error: خطا اشتباه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

error: خطا اشتباه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

analysis: تحلیل تجزیه آنالیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

analysis: تحلیل تجزیه آنالیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present: زمان حال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chart: نمودار نقشه جدول طرح ریختن نمودار ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

progressive: ( دستور زبان ) استمراری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ann: یک اسم است. اسم فرد تلفظ: اَن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in sum: در مجموع خلاصه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in sum: در مجموع خلاصه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right now: الان همین الان همین حالا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hear: شنیدن صدا، صدا را شنیدن Ali and Rez ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in progress: is occurring, is happening در حال ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contraction: مخفف ( جمع: مخفف ها )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

VS: vs. در مقایسه با

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

VS: در برابر، در مقابل، در مقایسه با

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pour: ریختن Ali is pouring a cup of coffe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toy: اسباب بازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

degree: مدرک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take through: take ( someone ) through: to tell ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take through: take ( someone ) through: to tell ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proceed: proceed to the رفتن به، به . . . رف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

center: وسط، مرکز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right now: در حال حاضر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

known as: به عنوان . . . شناخته میشود معروف ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

known as: به عنوان . . . شناخته میشود معروف ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repeatable: قابل تکرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repeatable: قابل تکرار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

represent: نشان دادن، نمایش دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

experimentation: آزمایش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

experimentation: آزمایش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

observing: مشاهده، مشاهده ی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

starting: آغازین، اولیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

starting: آغازین، اولیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

impact: تاثیر، اثر تاثیر گذاشتن، اثر گذاشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

friction: اصطکاک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

onward: به پیش پیش به سوی جلو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

basics: اصول the basics of the اصولِ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

syllabus: " برنامه درسی" خلاصه مواد درسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

syllabus: " برنامه درسی" خلاصه مواد درسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overview: مرور ( مرور کلی، مرور اجمالی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

join: پیوستن، ملحق شدن، عضو شدن، شرکت کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

none: هیچ، هیچی، هیچ چیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

none: هیچ، هیچی، هیچ چیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

industries: صنایع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

industries: صنایع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

core: "اصلی"

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enhance: افزایش دادن، بالا بردن، بهتر کردن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ignore: نادیده گرفته شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

white space: وایت اسپیس ( جا و مکانی که خالی گذا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blueprint: بلوپرینت نقشه ساخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blueprint: بلوپرینت نقشه ساخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whose: صفت: که . . . شان، که . . . ش ضمیر: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

individual: مجزا ( از هم ) ، مستقل ( از هم )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entity: موجودیت، وجود individual entity موج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

precise: دقیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

precise: دقیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remain: باقی ماندن، هنوز باقی ماندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slogan: "شعار"

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compose: تشکیل شدن، درست شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

desired: مورد نظر، مد نظر، ( اونچیزی که دلخو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

explore: بررسی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extension: کامپیوتر: پسوند ( قسمتی از نام فایل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for now: فعلا، اکنون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

OF: به، از

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

capitalized: "با حروف بزرگ نوشتن" Every word is ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

capitalized: "با حروف بزرگ نوشتن" Every word is ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

placeholder: mathematics, logic a symbol used in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

placeholder: جایبان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

short for: مخففِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

short for: مخففِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

functionally: از نظر عملکرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

identical: همسان همانند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contrast: مقایسه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plus: مزیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leave off: جا انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave off: جا انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

from scratch: از صفر از اول از ابتدا از آغاز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

case sensitive: [کامپیوتر] حساس به حروف کوچک و بزرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

case sensitive: [کامپیوتر] حساس به حروف کوچک و بزرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

internalize: درونی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whole number: عدد صحیح integer

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fraction: fractions اعداد کسری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accomplish: انجام دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

what if: چه میشود اگر چه میشد اگر از کجا معل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caught: دریافت، دریافت شدن، دریافت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

interrupt: قطع کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maintainable: نگهداری قابل نگهداری بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maintainable: نگهداری قابل نگهداری بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mad libs: یک نوع بازی کلمه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mad libs: یک نوع بازی کلمه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

procedure: رویه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

procedural: رویه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alternative: جایگزین جایگزین دیگر جایگزین دیگری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

existence: موجودیت وجود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inherent: صفت: درونی، ذاتی، نهادینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

inherent: صفت: درونی، ذاتی، نهادینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self contained: مستقل مجزا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tend: تمایل داشتن میل داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

well defined: صریح معلوم معین واضح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand in hand: ارتباط مستقیم ( با هم ) داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fundamental: "اساسی" بنیادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

irrelevant: نامربوط بی ربط غیرضروری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reveal: فاش کردن افشا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

folks: مردم افراد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reducing: کاهش کاهش دادن کم کردن کم شدن

١ سال پیش

مدال‌های کاربر آبادیس