محمد حیدری - جزئیات مدال‌ها

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill out: میشه به من بگید که چطوری این فرم رو ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nice: دل پسند, مورد قبول, خوب و . . . که ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

season: seasoned:صفت ( adjective ) : مهارت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ego: نفس ego همان نفس اماره انسان است ک ...

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

HI: hi سلام دوستانه است informal

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appropriately: حسابی they thanked him appropriate ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appropriate: حساب شده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loco: روانی کلمه ریشه اسپانیایی دارد پس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loco: روانی کلمه ریشه اسپانیایی دارد پس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

care: اهمیت دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

while: وقتی که

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold tight: در آغوش گرفتن, نگران نباش, وایسا, س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold tight: در آغوش گرفتن, نگران نباش, وایسا, س ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بهدی خعف: معلول مغزی ( منغول )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پرطرفدار: پرطرفدار توجه با famous به معنای م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greet: احوالپرسی کردن, معرفی کردن ( خیلی ک ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on by one: یکی یکی, جدا از هم; جمله کاربردی هن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excuse: معذرت خواستن, بهانه آوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

below: در پایین توجه این کلمه با under فرق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nice: دل پسند, مورد قبول, خوب و . . . که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oneself: خود , به تنهایی, یکی, متکی بر یکی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oneself: خود , به تنهایی, یکی, متکی بر یکی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

between: بین یا وسط ( بیشتر دو چیز ) توجه ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

try: سعی کردن, تلاش کردن, امتحان کردن, آ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contact: اسم:ارتباط, مخاطب فعل: برقرار کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quince: ( درخت ) ( میوه ) به

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prospect: امکان پیش آمد چیزی خوب در آینده, ای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

season: seasoned:صفت ( adjective ) : مهارت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarves: روسری ها, شال گردن ها, شال های زنان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

association: همکاری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

form: حالت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plenty: enough or more than enough به انداز ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cousin: پسر یا دختر ( عمو, دایی, خاله یا عم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

originally: در واقع, وقعا, در اصل ابتدا و ریشه ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emerge: بالاخره سر غواص از آب گل آلود بیرون ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

while: میشه چند لحظه بمونی و صحبت کنیم, من ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bet: رو اون اسب پنج دلار شرط می بندم

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come over: امید وارم که دوباره بتونی بیای ( ( ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

find out: متوجه شدم که اون ( دختره ) واقعا پو ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

find out: عشق بالاخره راهی پیدا می کنه

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

find out: ( خیلی ) کنجکاو بودم که بفهمم چی گف ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

imagine: نمی تونستم تصور اینکه پدر واقعیم مم ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discover: ( هرچه ) بیشتر که مطالعه می کنیم , ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find out: نمیدونم این روزا کجا تو مرکز شهر پا ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

today: مدهای روز

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

introduce: بزار به دوستام معرفیت کنم

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

introduce: می خواهم موضوع جدید بحث رو معرفی کن ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

introduce: مایلم تا با موضوعی جدید از بحث آشنا ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill out: فرم رو تکمیل کنید

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fill out: نمی دونم این فرم رو چطور پرش کنم.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

between: دیوار بین اتاق ها

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

between: دوستی بینمون

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

between: دشمنی در بین حزب های سیاسی

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meet: او به طور اتفاقی رییسش را شنبه در د ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

complete: یک مکانیک به مجموعه ای کامل از آچار ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appearance: با تمام ظواهر او یک مرد امین است.

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appearance: ظاهری شلخته

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

suppose: فکر کن که تو موقعیت منی; چی کار می ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suppose: دختره باهاش ازدواج کرد, پس من که فک ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

zucchini: کدو سبز، لوبیا گاربانزو، زیتون، نمک ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

association: من از همکاریم با برادر او سود زیادی ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plenty: فضای کافی برای کار

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

great: تپه ای عظیم

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beautiful: انعکاس نور مهتاب در دریاچه زیبا به ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relative: فقط عمه اش ( /خاله ) , دختر خالهاش ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های محمد حیدری