ghofrani - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

babygro: سرهم نوزادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

babygro: سرهم نوزادی

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vaporizer: دستگاه بخور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pint: واحد حجم معادل حدود نیم لیتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pint: واحد حجم معادل حدود نیم لیتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

formula: شیر خشک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

efa: اسیدهای چرب ضروری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ectopic: مکان یا موقعیت غیر معمولی و نا به ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

soft drinks: نوشیدنی های غیر الکلی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

suhoor: سحر، سحری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suhoor: سحر، سحری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

arche: قوس کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roll around: فرا رسیدن، رخ دادن، اتفاق افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roll around: فرا رسیدن، رخ دادن، اتفاق افتادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

antispasmodics: ضد اسپاسم ( گرفتگی )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gripe water: گرایپ واتر: گرایپ واتر ( به انگلیس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strength: میزان اثر یک دارو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

terry cloth: پارچه حوله ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit ups: حرکت دراز نشست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pair: هماهنگ شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beyond: جلوتر از

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jerky: نامنظم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jerky: نامنظم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sterilize: استریل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sterilize: استریل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drainage: ترشحات ( مثلا ترشحاتی که در هنگام ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw: استفاده کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

closely: به دقت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

croup: خروسک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

croup: خروسک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flextime: زمان کار شناور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seething: حرص خوردن، جوش زدن، خود خوری کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

specific: صریح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discipline: تربیت کودک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

standing water: آب راکد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

standing water: آب راکد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

finishing touches: جزئیات یا کار نهایی

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های ghofrani