میثم نبی پور - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

connive at: connive at/in something ( formal, ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lull before the storm: the calm/lull before the storm آرا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the lull before the storm: the calm/lull before the storm آرا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

absolute nonesense: چِرت محض

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

common folk: عوام عامه توده مردم مردم عادی جامعه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bugging device: دستگاه شنود وسیله استراق سمع

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obviously: وقتی که معلوم بود ناراحته چرا باهاش ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

plain: ما از پنجره نمای کامل دریاچه را دار ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweater: آیا از این ژاکت قرمزش رو دارید؟آیا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sightseeing: بهترین گشت و گذار یا با اتوبوس تور ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

merit: من می خواهم این شغل را بر اساس شایس ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nickname: رِد ( قرمز ) نام مستعارش را به خاطر ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check in: صبر داشته باش تا دفتر یادداشت را بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١٠ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١٠ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off ones back: دست از سر کسی برداشتن

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ١٠٠ رای

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ball point pen: خودکار نوک ساچمه ای یا به زبان عام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

axis powers: دول محور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guerilla: چریک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

guerilla: چریک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pig in a poke: چشم بسته خرید کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throw down the gauntlet: کسی را به چالش کشیدن یا دعوت کردن ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw down the gauntlet: کسی را به چالش کشیدن یا دعوت کردن ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outpunch: ( در بوکس ) محکمتر یا بهتر ضربه یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outpunch: ( در بوکس ) محکمتر یا بهتر ضربه یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feeling no pain: feel ( ing ) no pain بر اساس فرهنگ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medic: ( در زبان آمرکایی ) بهیار ارتش بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medic: ( در زبان آمرکایی ) بهیار ارتش بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foreman: سایر معانی: سوپروایزر ناظر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

publicity stunt: 1. چیزی که توجه عموم را به خود جلب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

publicity stunt: 1. چیزی که توجه عموم را به خود جلب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hobson's choice: نداشتن هیچ حق انتخابی انتخاب اجباری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work yourself into a state: - خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work oneself into a frenzy: - خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work oneself into a frenzy: - خود را خیلی عصبانی، ناراحت و . . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trumpet: با داد و فریاد چیزی را گفتن با صدای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handsomely: با شایستگی در حد خیلی خوب یا عالی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a believer out of someone: - کسی را ( بطورقطعی ) به باور رساند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incumbent: ( مقام مسئول، رییس جمهور، دولت و . ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in record numbers: بیش از هر زمانی بیشترین حد تاکنون د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handbook: - کتاب اصول و مبانی - کلیات جامع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in that: از این حیث که از این جهت که از این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caucus: حزب پارلمانی parliamentary party

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

masochist: - آزارطلب، مازوکیست - فردی که از ف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run for office: - تلاش برای رای آوردن - کاندید شدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stock in trade: - لوازم و وسایل مورد نیاز برای یک ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crackdown: همچنین crackdown که به صورت عبارت c ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crib sheet: برگ تقلب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crib sheet: برگ تقلب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pay off: - نتیجه مطلوب داشتن - نتیجه دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entrench: - قرار گرفتن، جای گرفتن - داشتن ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take down a peg: - حساب کار را دست کسی دادن - روی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take down a peg: - حساب کار را دست کسی دادن - روی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alumni: Alumni : جمع ( مرد یا زن ) فارغ ال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

alumni: Alumni : جمع ( مرد یا زن ) فارغ ال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

varsity: تیم اصلی مدرسه، دانشکده یا دانشگاه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

varsity: تیم اصلی مدرسه، دانشکده یا دانشگاه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to a head: - به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring to a head: - به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to a head: - به شرایط/نقطه حاد رسیدن - دیکشنر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go up in smoke: یک عبارت غیر رسمی به معنی: بر باد ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go up in smoke: یک عبارت غیر رسمی به معنی: بر باد ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bank teller: کارمند بانک ( قبلا در بانک ها هر ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass the buck: دیکشنری هزاره: ( محاوره ) از زیر مس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep track of: keep track of sb/sth دیکشنری هزاره: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lose track of: lose track of sb/sth دیکشنری هزاره: ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pyrrhic victory: - پیروزی بدتر از شکست - پیروزی همر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pyrrhic victory: - پیروزی بدتر از شکست - پیروزی همر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a fuss of somebody: American English: make a fuss of so ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

literature: ( در پژوهش ها و تحقیقات علمی ادبی ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be brought low: - از دست دادن شان و منزلت اجتماعی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall prey to: fall prey to ( also be or become pr ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in so doing: thereby in doing so consequently به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in so doing: thereby in doing so consequently به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be it a word: that is to say that is i. e in othe ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assertive: an assertive lawyer/attorney ( وک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as luck would have it: - خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as luck would have it: - خوشبختانه، بدبختانه ( با توجه به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as fate would have it: عبارتی که به جای as luck would have ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sobriety: sobriety test تست الکل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sobriety: sobriety test تست الکل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

mainstream: - ( ایده، نگرش، اندیشه، رفتار و یا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sobriety test: تست الکل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brainstorm: اسم ( Noun ) : بر اساس دیکشنری آسکف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sally: sally out/forth راه افتادن، حرکت کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

element: the elements: آکسفرد: The weather, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extension cord: extension wire نیز گفته می شود که ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the coast: در نزدیکی ساحل/سواحل در ( نزدیکی ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from missouri: I'm from Missouri ( Informal ) : آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swallow: باور کردن/پذیرفتن ( یک دروغ، داستان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

implication: by implication=به طور ضمنی، به طور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pending: در مورد اختراعات: در انتظار ثبت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snort: ( باد را با خنده و خشم از دماغ بیرو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

red letter day: به صورت red - letter day نیز نوشته ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

let sleeping dogs lie: دیکشنزی هزاره: پا روی دم مار نگذاشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let sleeping dogs lie: دیکشنزی هزاره: پا روی دم مار نگذاشت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run dry: ( چشمه /رودخانه ) خشک شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thumb’s down: thumbs up ( or down ) خودمانی/غیر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a tempest in a teapot: a tempest in a teapot/ teacup Briti ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patch up: patch it/things up ( with somebody ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roadside help: امداد جاده ( ای )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breathe a sigh of relief: همچنین: heave a sigh of relief نفس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathe a sigh of relief: همچنین: heave a sigh of relief نفس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

society for the prevention of cruelty to animals: انجمنِ حمایت از حیوانات

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supreme silence: سکوت محض سکوت کامل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lunatic fringe: اقلیت تندرو بر اساس دیکشنری آکسفرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lunatic fringe: اقلیت تندرو بر اساس دیکشنری آکسفرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the chief executive: the Chief Executive در ایالات متحده ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

philandrophic: بشر دوست، نوع پرست، انسان دوستانه، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep a stiff upper lip: فرهنگ هزاره: خم به ابرو نیاوردن، ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep a stiff upper lip: فرهنگ هزاره: خم به ابرو نیاوردن، ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have cold feet: have ( or get ) cold feet آریان پو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

community relations: روابط عمومی کیمبریج: the relation ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run its course: run ( or take ) its course ( معمول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run its course: run ( or take ) its course ( معمول ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

start up: کسب و کار ( معمولا نوپا )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

holster: غلاف کردن اسلحه holster your weapo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

holster: غلاف کردن اسلحه holster your weapo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once and for all: همچنین: once for all 1. دیکشنری هز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lobotomy: معنی: نوعی جراحی مغز که در گذشته بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

havoc: wreak havoc/mayhem/destruction ( on ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

astrophysicist: متخصص اخترفیزیک متخصص فیزیک اختری/س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

astrophysicist: متخصص اخترفیزیک متخصص فیزیک اختری/س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corona: اتمسفر خورشید نجوم: تاج خورشید Cam ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MAN: manned: دارای سرنشین و یا خدمه man ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

momentarily: خیلی زود/سریع، به زودی at any momen ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whisper: A slight trace a hint نشانه، اثر، ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kuiper belt: Oxford Dictionary: /kaɪpər bɛlt'/ A ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extinct: Webster: an extinct volcano = no lo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hertzsprung russell: نمودار هرتسپرونگ - راسل Oxford: A t ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oort cloud: توده/ابر اورت /ɔrt klaʊd/ Astrono ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voluptuous: ( زن ) خوش قواره، پر و پاچه دار، تپ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voluptuous: ( زن ) خوش قواره، پر و پاچه دار، تپ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bastard: یک فرد ( مخصوصادر مورد یک مرد ) ناخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bastard: یک فرد ( مخصوصادر مورد یک مرد ) ناخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quirk: Quirk of fate/fortune: روی آوردن بخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leap: a leap of ( the ) imagination ( al ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های میثم نبی پور