پیشنهادهای حسین فلاح (٦٤)
دربی:هم آورد، رقابت بین دو نفر. یا دو تیم از یک منطقه، شهر، استان یا کشور، به نظرم این واژه که پیشینه کهن در زبان فارسی دارد به مراتب با مفهوم تر از ...
هیرو، هیراد، به معنی قهرمان، نیرومند، قدرتمند، توانمند، ثروتمند، بخشنده، گشاده دست و گشاده روی، دارنده، صاحب کمالات و جمال و زیبایی
اسفندیار از دو کلمه اسپند یار ساخته شده است و به معنی یار نیک، یارخوب، یار مقدس است.
سپید به معنی پاک و روشن است و با سپند و سپاس هم ریشه هستند که از بن سپ گرفته شده اند و سپ یا سو به معنی درخشان، نور، روشنا، ضو، پرتو، میتواند باشد که ...
سپید به معنی پاک و روشن است و با سپند و سپاس هم ریشه هستند که از بن سپ گرفته شده اند و سپ یا سو به معنی درخشان، نور، روشنا، ضو، پرتو، میتواند باشد که ...
�اتون� واژه ای فارسی است، از پیشوند �ا� ریشه توان می باشد و به معنی توانا، توانمند، پر انرژی، پرزور، قهرمان میباشد. در اصطلاح به کوره و آتشدان که تول ...
هیرکان از ترکیب �هیر� �کان� ساخته شده است که به معنی معدن ثروت، قهرمان کده، جاییکه سرشار از نعمت و فراوانی و بخشندگی است. سفره پر از نعمت و برکت و رح ...
هیرش از هیر گرفته شده و اسم مصدر میباشد و به معنی قهرمانی، دلیری، بی باکی، یورش گری. پر جربزگی، دارندگی، زورمندی، توانمندی، ثروتمندی است. هیر، هیراد ...
هیراد، هیرو، قهرمان، نیرومند، قدرتمند، توانمند، ثروتمند، بخشنده، گشاده دست و گشاده روی، دارنده،
ابراهیم یا ابراهام، آمیزه ای از واژه های� آب راه � است و به معنی آب جاری، آب روان، آبراهه و رود میباشد. منطقه زندگی ابراهیم که در میان رودان یا بین ا ...
کوچ یعنی جابجایی و کوچه یعنی محل جابجایی یا گذرگاه، اصطلاح انگلیسی کَوچ ( caoch ) که امروزه به مربی نیز گفته می شود از همین ریشه است و به معنی راه بل ...
برای /barāye برای= برآمده از چیزی نشأت گرفته از چیزی ز بهر، به جهت، به خاطر، به سبب، به علت، به قصد، به منظور ۲. دربرابر، در عوض، در ازای ۳. محض ۴. ب ...
"بَرَ هَمَه" یا "براهَمه" که به معنی بالاتر از همه می باشد یعنی از پیشوند "بر" و "همه" ساخته شده است. عضو بالاترین طبقه در دین هندو. - روحانی دین هند ...
هدش: دَهش، هدیه، اسم مصدر هدیه دادن، می توان آنرا از ریشه فعل "دادن" دانست فعل امر آن می شود"بهِدِه" یا "بئده" که با کمی تغییر و حذف "ه" اولی یا "ئ" ...
پدافند پیشگیرانه، پدافند پیشوار، پدافند پیش کُنشی، پدافند پیشکنشانه، پدافند غیر عامل، passive defense پیشمان، پیشوار، پیشواره: هرگونه کُنش پیشگیرانه ...
پدافند پیشمان، پدافند پیشوار، پدافند پیشواره، پدافند پیشکُنش، پدافند پیشکنشانه : هرگونه کُنش پیشگیرانه و پیشدستانه که برای جلوگیری از رویدادی ناخواست ...
پیشمان، پیشوار، پیشواره، پیشکُنش، پیشکنشانه : هرگونه کُنش پیشگیرانه و پیشدستانه که برای جلوگیری از رویدادی ناخواسته و ناگهانی انجام شود. برای جایگزی ...
پدافند پیشگیرانه، پدافند پیشوار، پدافند پیشبان، پدافند پیش کنشی، پدافند پیشکنشانه،
گَلاویز: گَل آویز=به چیزی آویخته شدن - بند شدن به چیزی بصورت آویخته/ در اصطلاح عامیانه درگیر شدن. دست به یقه شدن معنی گَل به معنی به چیزی چسبیدن، با ...
پیش بان، پیشگیر، جلودار، نگهبان، اسکورت
کوچه از بن مضارع کوچیدن ساخته شده و به معنی جای گذر، گذرگاه و کوچیدنگاه می باشد. در گویش یزدی به دهان، کٌچه نیز گفته می شود راه عبور غذا.
بینا، روشن چشم، روشن دل، مبین، بصیر، بصیرت، روشنگر
پهلو هم معنی "پرتهو"و "پَرثَوَه" است که در سانسکریت معادل عظیم یا وسیع میباشد. پُرتُهو نیز خود همان واژه "پُرتوان " امروزی است. که با این وصف پهلوی و ...
پین . ( اِ ) واژه ای است مشترک در زبان فارسی و لاتین و به معنی خار، زائده ، میخچه ، کشک، کشکک، گُوَه. مخفف پینه. واژگانی مانند پینا: ( در اصطلاح گیاه ...
مُبین: هرآنچه که به دیدن درآید، چشمگیر، آشکارکننده، آشکار، آشکارا، روشن، هویدا، واضح، بازگوکننده، روشنگر، گویا، بیانگر، بیان کننده، نشان دهنده، نشانگ ...
در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، سوروس، خوروش، خُروش، خُروس، خورشی ...
در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی ...
در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی ...
در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی ...
در اوستا به کوروش، کوئیریس ، در زبان سنسکریت کوروهkuruh بوده است؛ کوروش، کورُش، کوروس، کورُس، سیروس، سایروس، سُروش، خوروش، خُروش، خُروس، خورشید همگی ...
زیار= زی ار، صفت فاعلی برگرفته از مفهوم زیستن - تمدن - زمین و ملک و خواسته که بکار زندگی آید، زیست کننده در شهر - شهروندی. در تلفظ کردی حرف "ز" بصورت ...
زیار= زی ار، صفت فاعلی برگرفته از مفهوم زیستن - زمین و ملک و خواسته که بکار زندگی آید
زیار= زی ار، صفت فاعلی برگرفته از مفهوم زیستن
"زی" ریشه زیستن است و "زیَند" صفت فاعلی است که به " زند" تغییر شکل یافته است. پس واژه "زند" یعنی زندگی و با توجه به اینکه زندگی با روشنایی، نور، و گر ...
نِه: بن مضارع - نِهادن - نهان - نهفته - نهشتن - هِشتن - پوشاندن - قایم - موضع - شهر - ده - وضع شده - نصب شده - نهشا ( نشا: بوته ای که در زمین کاشته م ...
شکار: اِشکار - چشمگیر - جستجو - آنچه در دیدرس قرار گیرد - آنچه در تیر رس قرار گیرد - صید - بشگرد با آشکار هم خانواده است : نمایان - نمودار - چشمگیر ...
فِتَردَن: پاره کردن - گشودن - شکافتن - پراکندن - ویران کردن افترا معرب فتردن می باشد به معنی بهتان و پرده دری - آبروی کسی را بردن - تخریب شخصیت
رابین برگرفته از واژه راهبین می باشد به معنی راهنما، راه بَلَد، ره شناس، مجرب، مشاور، معتمد. از آمیزه دو بن مضارع: ( ره ) ( بین ) .
گُنبد، گُمبد، گُنبذ، گُمبذ و گُمبَه از ریشه گُم و باد گرفته شده است که در یک ویرایه دیگر به "قُپّه" و "کُپه" تغییر شکل یافته است و معنی آن باد شکن و ...
گُنبد، گُمبد، گُنبذ، گُمبذ و گُمبَه از ریشه گُم و باد گرفته شده است که در یک ویرایه دیگر به "قُپّه" تغییر شکل یافته است و معنی آن باد شکن و یا کاهنده ...
آرمان: آر ( آرا، آری، خوب، ایده آل ) پسوند مان = آرمان. یعنی هدف بلند و ایده ال - آنچه به ایده ال مانَد. آنچه مطلوب و مورد آرزوست آرمان= آر ( خوب ) م ...
پیمان : پی ( پایه - اساس - مبنا ) پسوندِ "مان" یعنی: عهد، میثاق، بر پای قول و قرار بودن - بر سرِ عهد بودن -
هاژیدن : هاجیدن از بن هاج و اصلاحاً با واج با هم بکار می رود به معنی هاج و واج شدن= گیج شدن ، متحیر شدن، حیران
"تاز" از ریشه تاختن و به معنای حمله کردن و هجوم آوردن و پیش افتادن و در رأس قرار گرفتن، پیشرو و پیش رس بودن است و "تازه " اسم مفعول از بن مضارع "تاخت ...
"تاز" از ریشه تاختن و به معنای حمله کردن و هجوم آوردن و پیش افتادن و در رأس قرار گرفتن است و "تازی" در اصطلاح به عربها که به ایران آمده اند گفته شده ...
در خود فرورفتن - حالِ خراب داشتن - خراب شدن - درهم شدن چهره - له و لورده شدن یا له و لورده بودن - ویرانی - کوفتگی. ترومبیدن و ترومپیدن هم نگاشته می ش ...
"پکیج" انگلیسی شده واژه فارسی " بُقچه" می باشد. با توجه به این که زبان فارسی از جمله زبانهای هندی اروپایی شمرده می شود ریشه این دو واژه را می توان مش ...
انباز: پیشوند"اَن" باز. یعنی انباری که درب آن برای دیگران هم باز است. یا جایی که بصورت یک مجموعه و یک پکیج ( بقچه ) در دسترس است . معادل انگلیسی واژه ...
انبار : پیشوند"اَن" بار. جایی که بار ( هرچیزی که دارای ارزش و مقدار یا بها باشد ) در آن بصورت یکجا موجود است.
پیشوند"اَن" به معنی و مفهوم مجموعه، مجتمع، با هم و یکجا بودن است. وبرای ساختن اسم نیز بکار رفته است. مثلاً نام میوه هایی مانند "انگور" و "انار" به ای ...