رضایی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

separate the sheep from the goats: توضیح درباره اصطلاح separate the sh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

separate the sheep from the goats: توضیح درباره اصطلاح separate the sh ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as mad as a march hare: توضیح درباره اصطلاح mad as a march ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shirt: اسم shirt به معنای پیراهن معادل فار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

between: حرف اضافه between به معنای بین حرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

red herring: توضیح درباره اصطلاح red herring ترج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tabloid: روزنامه پر از عکس و مطالب اغراق آمی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smell a rat: توضیح درباره اصطلاح smell a rat وقت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

BE: فعل کمکی be به معنای در ( جایی ) بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the red: توضیح درباره اصطلاح in the red در ز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

IT: ضمیر it به معنای آن ضمیر it به جای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play by ear: توضیح درباره اصطلاح play by ear این ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

can: واژه can به معنای کنسرو واژه can به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give: فعل give به معنای دادن فعل give به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

light: اسم light اسم light به معنای روشنای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

country: واژه country به معنای کشور واژه cou ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

AS: حرف اضافه as به معنای به عنوان as د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring home the bacon: توضیح درباره اصطلاح bring home the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funny: صفت funny به معنای بامزه صفت funny ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

course: واژه course به معنای دوره آموزشی وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chew the fat: توضیح درباره اصطلاح chew the fat جو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chew the fat: توضیح درباره اصطلاح chew the fat جو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glasses: واژه glasses به معنای عینک واژه gla ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hotel: واژه hotel به معنای هتل واژه hotel ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dinner: واژه dinner به معنای شام واژه dinne ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

until: حرف اضافه until به معنای تا حرف اضا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive: فعل drive به معنای رانندگی کردن فعل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tea: اسم tea به معنای چای معادل اسم tea ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

book: واژه book به معنای کتاب واژه book ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beard: واژه beard به معنای ریش واژه beard ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kangaroo court: توضیح درباره اصطلاح kangaroo court ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kangaroo court: توضیح درباره اصطلاح kangaroo court ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

question: اسم question به معنای سوال و پرسش ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

last: فعل last به معنای دوام آوردن فعل la ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

find: فعل find به معنای فهمیدن فعل find د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favorite: صفت favorite به معنای مورد علاقه صف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close: فعل close به معنای بستن فعل close ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

board: فعل board به معنای سوار شدن فعل boa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in a nutshell: توضیح درباره اصطلاح in a nutshell د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toilet: اسم toilet به معنای توالت اسم toile ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

key: واژه key به معنای کلید واژه key به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wine: واژه wine به معنای شراب معادل واژه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know: فعل know به معنای دانستن فعل know ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

HIM: ضمیر him ضمیر him ضمیر ملکی مذکر در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kind: صفت kind به معنای مهربان صفت kind ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excited: صفت excited به معنای هیجان زده صفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knife: واژه knife به معنای چاقو واژه knife ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tomato: اسم tomato به معنای گوجه فرنگی معاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

classroom: واژه classroom به معنای کلاس درس وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

letter: اسم letter به معنای حرف ( الفبا ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

garage sale: توضیحاتی در رابطه با garage sale حر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garage sale: توضیحاتی در رابطه با garage sale حر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

same: صفت same به معنای همان، یکسان، مثل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

game: واژه game به معنای بازی واژه game ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slim: صفت slim به معنای لاغر یا باریک اند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

better: صفت better به معنای بهتر واژه bette ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw: فعل draw به معنای نقاشی کشیدن فعل d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play: اسم play به معنای نمایش اسم play در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bark up the wrong tree: توضیح درباره اصطلاح bark up the wro ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

closed: صفت closed به معنای بسته صفت بسته ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ask: فعل ask به معنای درخواست کردن فعل a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

know which side one's bread is buttered on: توضیح درباره اصطلاح know which side ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

know which side one's bread is buttered on: توضیح درباره اصطلاح know which side ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

little: صفت small به معنای کوچک صفت small د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coffee shop: واژه coffee shop به معنای کافی شاپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

desk: واژه desk به معنای میز واژه desk به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump out of one's skin: توضیح درباره اصطلاح jump out of one ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hang out one's shingle: توضیح درباره اصطلاح hang out one's ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go to the dogs: توضیح درباره اصطلاح go to the dogs ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

green with envy: توضیح درباره اصطلاح green with envy ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

which: ضمیر which به معنای کدام، کدامین مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

who: ضمیر who به معنای چه کسی، کی واژه w ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

monkey suit: توضیح درباره اصطلاح monkey suit در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pink slip: توضیح درباره اصطلاح pink slip در قر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sticky fingers: توضیح درباره اصطلاح sticky fingers ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sticky fingers: توضیح درباره اصطلاح sticky fingers ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spill the beans: توضیح درباره اصطلاح spill the beans ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land on one's feet: توضیح درباره اصطلاح land on one's f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tooth: اسم tooth به معنای دندان اسم tooth ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: اسم subject به معنای موضوع و درس - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beautiful: صفت beautiful به معنای زیبا صفت bea ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

table: اسم table به معنای جدول معادل فارسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

test: اسم test به معنای آزمون، امتحان، آز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hour: واژه hour به معنای ساعت واژه hour ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on: حرف اضافه on به معنای به حرف اضافه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grass: واژه grass به معنای علف واژه grass ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

black sheep: توضیح درباره اصطلاح black sheep گوس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good: صفت good به معنای خوب صفت good به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

bar: واژه bar به معنای هیئت وکلا واژه ba ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

class: واژه class به معنای درجه واژه class ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

will: واژه will به معنای وصیت نامه یکی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change: فعل change به معنای پول خرد کردن فع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrong: واژه wrong به معنای بدرفتاری کردن و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credit card: واژه credit card به معنای کارت اعتب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wear: اسم wear به معنای لباس یا پوشاک اسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

green: واژه green به معنای سبز واژه green ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

like lambs to the slaughter: توضیح درباره اصطلاح like lambs to t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oh: حرف ندای oh از حرف ندای oh برای بیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

second: اسم second به معنای ثانیه معادل فار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a wolf in sheep's clothing: توضیح درباره اصطلاح a wolf in sheep ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cup of tea: توضیح درباره اصطلاح cup of tea در س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

IN: حرف اضافه in به معنای تا [زمان] دیگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good for you: عبارت good for you به معنای مفید بو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

living room: توضیحاتی در رابطه با living room مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coat: واژه coat به معنای پالتو واژه coat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weekend: اسم weekend به معنای آخر هفته معادل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

her: ضمیر her ضمیر her ضمیر ملکی مونث در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

milk: توضیحاتی در رابطه با اسم milk به ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do: فعل do به معنای انجام دادن فعل do ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cream of the crop: توضیح درباره اصطلاح cream of the cr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

AT: حرف اضافه at به معنای پشت حرف اضافه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

check: واژه check به معنای چک واژه check ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

different: صفت different به معنای متفاوت صفت d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

world: واژه world به معنای جهان ویا دنیا و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dining room: واژه dining room به معنای اتاق غذاخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adult: واژه adult به معنی بزرگسال واژه adu ...

١ سال پیش

مدال‌های رضایی