میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

organ donor card: کارت اهدای عضو

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

organ donor card: کارت اهدای عضو

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

don: ●رهبر یک گروه مافیایی ●پوشیدن کت یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don: ●رهبر یک گروه مافیایی ●پوشیدن کت یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throw on: پوشیدن، تن کردن لباس خیلی سریع و شل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throw on: پوشیدن، تن کردن لباس خیلی سریع و شل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embarrassing: خجالت اور, ضایع Not too embarrassin ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

delighted: بسیار شادمان، خوشحال از روی ذوق

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

overwhelmed: عمیقا منقلب، غرق در احساسی شدید ( ه ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stunning: خیره کننده، چیزی که شما را میخکوب م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fussy: ننر، بهانه گیر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bigheaded: متکبر، خودشیفته

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well off: متمکن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clever: باهوش، زیرک ◇ همچنین برخی اوقات مع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get down to: شروع به انجام کاری کردن ( که معمولا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

settle in: خو گرفتن Settle into نیز درست است

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

work out: ●تدبیر کردن، پیدا کردن راه حل ● محا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

split up: به هم زدن ( رابطه عاشقانه )

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go on about: تکرار کردن حرفی یا ادامه دادن به چی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go on about: تکرار کردن حرفی یا ادامه دادن به چی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold up: معطل شدن، گیر کردن مستحکم شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shrug off: سرسری گرفتن ( کاری یا موضوعی را )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shrug off: سرسری گرفتن ( کاری یا موضوعی را )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

turn to: روی آوردن، متوسل شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shed: ● بیرون ریختن ● از چیز زاید یا غیرض ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inhibition: ● خویشتن داری ● بازدارندگی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inhibition: ● خویشتن داری ● بازدارندگی

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bomb: اسم: ●بمب ● عملکرد یا رخداد بد، نا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bomb: اسم: ●بمب ● عملکرد یا رخداد بد، نا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

treat: Treat در معنای فعل یعنی " رفتار کرد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

glorious: درخشان، باشکوه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glorious: درخشان، باشکوه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

invective: دوستان دقت کنند که این کلمه اسم است ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

invective: دوستان دقت کنند که این کلمه اسم است ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deteriorate into something: منجر به چیزی بدتر شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deteriorate into something: منجر به چیزی بدتر شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

polemic: بحث و جدل

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run high: بالا گرفتن ( در مورد احساس یا هیجان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run high: بالا گرفتن ( در مورد احساس یا هیجان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

policies: سیاست ها، رویه ها

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

policies: سیاست ها، رویه ها

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

more ever: بعلاوه، همچنین

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

Aptitude: استعداد ذاتی ( مخصوصا در فهم مسایل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unfeelingly: سنگدلانه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unfeelingly: سنگدلانه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in its most general sense: عامیانه ترین مفهوم برای . . . این ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in its most general sense: عامیانه ترین مفهوم برای . . . این ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inherently: ذاتاً

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inherently: ذاتاً

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

point out: شناساندن، متذکر شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

half measure: اقدام نصفه نیمه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alternative: ●جایگزین، جانشین ● راه چاره، راه دی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rudiment: اصل اولیه، مقدمه موضوع

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rudiment: اصل اولیه، مقدمه موضوع

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

custom: سنت، عرف

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adherent: هوادار

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

radical: ●تندرو ( در سیاست ) ● اساسی، بنیاد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull out: ● وارد جاده شدن ●اقدام به سبقت کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

earner: مزدبگیر کار درامدزا

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earner: مزدبگیر کار درامدزا

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undercut: ●زیر قیمت فروختن ●تضعیف کردن، از تا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ailing: 1. کساد، راکد، بی رونق ( در مورد اق ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sustainable: 1. متداوم 2. زیست پایشی ( قابل استف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

abruptly: به طور ناگهانی، به یکباره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hostile: 1. خصمانه 2. ضد، بر علیه 3. ناسازگا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indented: دارای پس رفتگی و پیش رفتگی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feed into: تغذیه کردن ( تامین کردن )

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cavitation: پروانه در حال چرخش در آب دارای پره ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cavitation: پروانه در حال چرخش در آب دارای پره ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clean and jerk: در وزنه برداری به حرکت دوضرب میگوین ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clean and jerk: در وزنه برداری به حرکت دوضرب میگوین ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

has a baby: به دنیا اوردن بچه ( نه بچه دار شدن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

has a baby: به دنیا اوردن بچه ( نه بچه دار شدن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have a baby: به دنیا آوردن بچه ( نه بچه دار شدن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

completion: اتمام، خاتمه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rehab: دوره ترک اعتیاد به الکل و یادمواد م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adoption: ●اقتباس ●مطابقت، تطبیق

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

design stage set: طراحی صحنه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

design stage set: طراحی صحنه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

set the stage: شرایط را مهیا/ممکن ساختن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be away on business: تو سفر کاری بودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be away on business: تو سفر کاری بودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be your type: یعنی شخصیت و ظاهرش برات جذاب باشه، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lie at the heart of something: مهمترین بخش چیزی بودن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie at the heart of something: مهمترین بخش چیزی بودن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show something's age: سن ( زوال و فرسودگی ) چیزی را نشان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

show something's age: سن ( زوال و فرسودگی ) چیزی را نشان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

switchover: تغییر، جابجایی، جایگزینی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

switchover: تغییر، جابجایی، جایگزینی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

singlehandedly: به تنهایی

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

generalise: عمومیت دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

generalise: عمومیت دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in particular: به طور خاص

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as recently as: تا همین . . . . بود که، همین . . . ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as recently as: تا همین . . . . بود که، همین . . . ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay the foundations: بستر چیزی را مهیا کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lay the foundations: بستر چیزی را مهیا کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superfluous: زیادی، اضافی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cram: 1. چپاندن، چپیدن 2. خر زدن ( خوندن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the understanding that: با علم به اینکه، با اطمینان از این ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the understanding that: با علم به اینکه، با اطمینان از این ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was not until: ●بعد از این عبارت یک زمان مطرح می ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it was not until: ●بعد از این عبارت یک زمان مطرح می ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

significance: 1. اهمیت، قدر 2. مفهوم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

earnest: خیلی جدی و رک

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decisive: ● قاطع ( در مورد انسان ) ● سرنوشت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

above all: مهمتر از همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

leukaemia: لوسمی، سرطان خون

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leukaemia: لوسمی، سرطان خون

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جایگزین کردن: Replace, supersede

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

جایگزین کردن: Replace, supersede

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rod: میله محک

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thus: 1. بنابراین 2. بدین گونه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حمله ور شدن: Lash out

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چپاندن: Tuck into, cram

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملچ ملوچ کردن: Munch

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرس غذا: Helping

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بعلاوه: Moreover what's more

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

موقعیت اجتماعی: Status

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ذاتا: Inherently

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیش کشیدن: Propound

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بیرون زدن: Stick out Protrude

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روسک: در زبان گیلکی به راسو گویند

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فلاکن: در زبان گیلکی یعنی تکان دادن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چطور روت میشه: How dare you?

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غوطه ور کردن: Submerge

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

remedy: علاج، درمان

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slaughter: سلاخی کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slaughter: سلاخی کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ever before: ●هر زمانی مثال: It's been clear tha ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ever before: ●هر زمانی مثال: It's been clear tha ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mutilated: ناقص، آشولاش

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mutilated: ناقص، آشولاش

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill mannered: بی تربیت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stringent: سفت و سخت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

high time: . . . It is high time وقت آن رسیده ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mugged: خفت شده، کسی که مورد زورگیری قرار گ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wonder: اگر به صورت فعل استفاده شود: 1. اگر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

managed to: همان طور که از شکل فعل پیداست در حا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

managed to: همان طور که از شکل فعل پیداست در حا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decide: ● تصمیم گرفتن ● نتیجه چیزی را مشخص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

went out: به کشور دیگری سفر کردن خاموش شدن ( ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shop around: قیمت کردن، جنس دید زدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see eye to eye: تفاهم داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rivalry: کُری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

launch: 1. دست به کاری زدن 2. روانه بازار ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

norm: ● قاعده، دستور ● هنجار ● حد میانی ی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sense of self: someone’s idea that they are a sepa ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sense of self: someone’s idea that they are a sepa ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

distinction: وجه تمایز

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self understanding: خودشناسی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self understanding: خودشناسی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

limbs: ● دست و پا ● شاخه قطور درخت * out ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expression: ● ابراز ● گفته، بیان ● حالت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contingent: به عنوان اسم: ● دسته، گروه ( همگی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect: منعکس کردن * اگر با حرف اضافه on ی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

once: ● یک بار ● هر زمان که. . . ● قبلنا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

derive: برگرفتن، بدست اوردن چیزی از چیزی دی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go further: پا را فراتر نهادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inextricably: به طور لاینفکی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dab: ● به نرمی و سریع لمس کردن چیزی * م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tug of war: ● طناب کشی ● کشمش، جنگ بر سر چیزی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conviction: ● باور، عقیده قوی ● مجرمیت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

testimony: شهادت ( قسم رسمی در دادگاه ) ، گواه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scholar: ● فاضل، خردمند ● دانش پژوه، محقق

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subtle: ● جزیی، نامشهود ● ماهرانه ● موبین، ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enactment: ● تصویب ● ایفا ( مثلا نقشی در یک ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vulgar: مبتذل، بی نزاکت

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vulgar: مبتذل، بی نزاکت

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vulgarisation: عوام پسند کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vulgarisation: عوام پسند کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move away: ● دور شدن ● مهاجرت کردن ■ معمولا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

market forces: the forces that decide price levels ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

asset: ● دارایی، اموال موقوفه ● حُسن، امتی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

professionally: ● حرفه ای ● کاربردی، به عنوان قسمتی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bias: ● غرضمندی، جانبداری ● علاقه و استعد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

content: ● محتوا ● راضی، خشنود

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

premise: ● ساختمان یا محوطه مربوط به یک مکان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstance: مقتضیات، شرایط مربوطه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

induce: ● اعوا کردن، القا کردن، واداشتن ● ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

contrary: 1. To/the/quite the contrary این اص ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

juicy: ● آبدار ● دست اول، اطلاعات مهم ( مخ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expense: ● هزینه ● on expenses: یعنی روی فاک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fiddle: ور رفتن دستکاری کردن حساب ویالون زد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fiddle: ور رفتن دستکاری کردن حساب ویالون زد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it's a shame: باعث تاسفه، شرم آوره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's a shame: باعث تاسفه، شرم آوره

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

case: مورد چمدان

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make up your mind: ● تصمیمت رو بگیر ( یکی رو انتخاب کن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scam: تلکه کردن، کلاه برداری کردن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive past: با ماشین از جایی رد شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drive past: با ماشین از جایی رد شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make a mess: خرابکاری کردن، به چیزی تِر زدن ( بب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crime doesn't pay: there is more trouble than benefit ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nonprofit: سازمان یا موسسه ای که درامد حاصله ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hardwearing: سگ جون، خیلی مقاوم

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he saw for himself: به چشم خود دید

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see for yourself: به چشم خود ببین

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pull cord: کابل برق جمع شونده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull cord: کابل برق جمع شونده

٨ ماه پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی