میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

colonize: ● مستعمره خود کردن ( در مورد کشورها ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moral: توضیح فرقش با ethical یکم پیچیدست، ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oppression: ظلم و تبعیض

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minimalist: ● نوعی سبک هنری که در آن از مواد کم ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dashboard: ● داشبورد ماشین ● قسمتی از یک دستگا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arcade: مرکز خرید بازارچه دالان ( یعنی بین ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deranged: روان پریش

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voice over: ● صدایی که روی یه کلیپ یا ویدئو هست ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

catchup: 1. رسیدن به کسی یا چیزی که ازش عقبی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as much as: دوستان عزیزم، ● اگر قبل از as دوم ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grind: ● آسیاب کردن ● تیز کردن ( چاقو، قیچ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rush: آبادیس پنجاه تا جمله نمونه آورده، آ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

towel rail: جا حوله ای ● در حمام یا استخرها برا ...

٩ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in quotation marks: ● به اصطلاح He went to Germany to s ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

musing: اصلا این واژه صفت نیست ( اونجور که ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thick vegetation: پوشش گیاهی انبوه

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

farmyard: محوطه و حیاط مزرعه ای ( که توش طویل ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fridge freezer: یخچال فریزر

٩ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ups and downs: بالا پایین ( زندگی ) ، پستی بلندی ( ...

٩ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implant: ● نشاندن، نهادینه کردن احساس، نظر ی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enactment: ● تصویب ● ایفا ( مثلا نقشی در یک ن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impress: ● تحت تاثیر قرار دادن. به تحسین واد ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غده ٔ سرطانی: Carcinoma

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

far side: * نقطه مقابل ( دورتر ) در یک مکان م ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

detection: کشف

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

threshold: ● آستانه، حد ( مربوط به آغاز چیزی ) ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

calorie count: ● تعداد کالری ( بله دقیقا تعداد، نه ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that will do: ●همون/ همین کافیه، همین افاقه میکنه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

referee: * داور ( در ورزش ) * مرجع تایید کن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soak: ● خیساندن ( در آب یا هر مایع دیگر ) ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rounded: ● گرد، دایره ای ● گسترده، دارای رنج ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: یکی از معنی های جامونده: ● رو انداخ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

adoption: ●اقتباس ●مطابقت، تطبیق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

efficient: ● کاربلد و با کفایت ● بهینه، پربازد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tuck into: چپاندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

junior: ●دارای رتبه پایینتر ● نوجوانان ● بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at some point: ● یه جایی، یه زمانی ( منظور از این ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hometown: ● شهری یا محلی که به دنیا اومدی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

move about: اینور اونور رفتن، از جایی به جای دی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

and then: بنابراین، پس نتیجه گیری میکنیم که . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

iris: ● عنبیه چشم ● گیاه زنبق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

what if: حالا چی میشه اگه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patent: ● اگر اسم باشد: حق ثبت، حق امتیاز ● ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

recap: ●مرور کردن ( نکات مهم یک مبحث یا جل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mould: ● قالب، قالب گیری کردن ● کپک ● تو م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prospectus: ● کاتالوگ معرفی یک مکان آکادمیک یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

board: یکی از معانی: ● هیئت مثلا: Board of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aging: سالخورده، مسن Ageing: بریتیش Agin ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for that matter: کلاً، اصلاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finish off: به انجام رسانیدن ( آخرین بخش ) ، کل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a new lease of life: جان دوباره ( گرفتن )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عاصی کردن: hassle

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بایکوت کردن: ostracize از چشم عموم و دیگران اند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be central to: حائز اهمیت بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

any good: چطوره؟ خوبه؟ فایده ای داره؟ بدرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

any good: چطوره؟ خوبه؟ فایده ای داره؟ بدرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shall we say: ● وقتی در مورد چیزی یا کسی مطمعن نی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shall we say: ● وقتی در مورد چیزی یا کسی مطمعن نی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

play truant: از مدرسه فرار کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bad tempered: زودرنج و عصبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diary: ● دفتر خاطرات ● دفترچه یادنگاشت ( ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot: معنی که زیاد داره و مهمترینش همون ش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that's no good: نمیشه، خوب نیست

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

estate egent: مشاوره املاکی ( شخص ) ، بنگاهی ( ام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out for: ● مشتاق و کشته مرده چیزی بودن ● نبو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evening out: تایمی که معمولا از ۶ ۷ غروب شروع می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

evening out: تایمی که معمولا از ۶ ۷ غروب شروع می ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

evening's out for me: شبو بیرونم ( معمولا رستوران یا تفری ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fingers crossed: ایرانیش میشه: ● اگر خودت گفتی یعنی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

easygoing: کسی که به راحتی ناراحت ، عصبی و آزر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cosy: دنج، جمع و جور

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kitchen diner: آشپزخانه ای که سرو غذا هم در آنجا ا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what make is it: Make این جا یعنی برند یا کارخانه سا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

what make is it: Make این جا یعنی برند یا کارخانه سا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flavour: ● طعم و مزه ● چاشنی و افزودنی ● چاش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

town hall: ساختمان مربوط به اداره کنندگان یک ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

treasured: ارزشمند، گرانقدر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

treasure: ● گنجینه، جواهر ● شیء ارزشمند و نفی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irreplaceable: غیر قابل جایگزینی ( به خاطر ارزش و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sentimental: ● احساساتی، عاطفی ( مربوط به انسان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

address book: دفترچه آدرس های ضروری ( ایمیل، محل، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

address book: دفترچه آدرس های ضروری ( ایمیل، محل، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matching: ست، هم رنگ ( دو چیز که به هم بیان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immense: بی شمار، بی اندازه، بسیار بزرگ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anything and everything: هر چیزی ( که به ذهنت میرسه، که فکرش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anything and everything: هر چیزی ( که به ذهنت میرسه، که فکرش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blazing: ● خیلی گرم، داغ ● پر تنش، پر از احس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shall: میشه؟ ممکنه ● فرقش با may و can در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be getting in: دارا شدن، موجودی داشتن از چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cashmere: پارچه کشمیری از پشم بز کشمیری در کو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shame: ننگ، افتضاح ( وقتی در مورد چیز بدی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do well: ● موفق بودن، عملکرد خوبی داشتن ● در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

orphan: طفلی که هم پدر و هم مادر خود را از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wizard: ● جادوگر ( مرد ) ، طلسمگر ● متبحر، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

philosophers stone: کیمیا، ماده ای که گمان میکردند فلز ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

highest earning: پردرامدترین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn: ● فعل: اسم مفعول draw و به معنی ترس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unicorn: ● اسب تکشاخ ● کالسکه ای که توسط سه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accolade: ● تمجید ● جایزه والا، نشان افتخار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitch black: ظلمات، قیرگون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bunk bed: تخت دو طبقه، یا تختای کوچکی که در ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scar: ■اسم: ● جای زخم، لکه، علامت روی پوس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put up: ● Put up with: سازش کردن ● Put some ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

en suite: حمامی که در اتاق خواب قرار داره، مع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come off: ● درومدن، کنده شدن، افتادن ● اتفاق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep it down: ● کمش کن، بیاریش پایین ● سرو صدا نک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chase around: ● با عجله رفتن ● دنبال کردن ( به قص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

difficulty breathing: تنگی نفس

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

human beings: انسان ها، بشر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

human beings: انسان ها، بشر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

human being: انسان، بشر، آدمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gen: اطلاع ( محاوره ای ) ، دونستن، اطلاع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

easily enough: عین آب خوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whistle: ● سوت ● سوت زدن، صدای بلند دراوردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incase: یا just in case ● چون امکان داره که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

پروراندن: Nurture

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

excess: اضافه ● فرقش با extra اینه که extra ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vat: Vat وَت : مخزن یا ظرف بزرگ جهت نگهد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take a piece out of somebody: سرزنش کردن، از دست کسی به تنگ آمدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

transport direct: نوعی حمل و نقل مربوط به انسان یا مح ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rail ticket: بلیط قطار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

midmorning: وسطای صبح، معمولا ساعت بین ۸ تا ۱۱

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kidcare: مهد کودک، موسسه مراقب از کودکان در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوحملا: دختری جذاب و تو دل برو ( به اصطلاح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel like: حس انجام کاری یا چیزی رو داشتن، رو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phone in sick: با محل کار یا تحصیل تماس گرفتن به م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phone in sick: با محل کار یا تحصیل تماس گرفتن به م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the rise: در مسیر صعودی شدن، در حال افزایش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prominent: سرآمد، برجسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cloud based: ذخیره و برنامه ریزی شده بر روی شبکه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jog: هم فعل است هم اسم: ۱. آهسته دویدن ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

involve: ● درگیر چیزی بودن، در بر داشتن چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impersonal: 1. بی عاطفه و سرد 2. بی روح، مکان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

long run: دراز مدت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

violate: ● قانون شکنی کردن، بر خلاف قوانین ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rally: ■ اسم: ● گردهمایی، فراخوان ● مسابقه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summit: اوج عالی رتبه، سر ( ان ) مثل سران د ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on chain: روند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trouser: اگر فعل باشه یعنی: پول زیادی به دست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive: ● راندن، انگیزاندن، هدایت کردن به س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bless: این واژه فعل هستش، نه اسم، معمولا م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kidney transplant: پیوند کلیه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fare: کرایه، پول بلیط ( فرق نمیکنه هواپیم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hatchet: Let's bury the hatchet بیا کدورتو ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

already: دوستان گرامی، دو تا معنی مهم داره ( ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst: ● ترکیدن ● پریدن داخل جایی یا بیرون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dissident: معترض ( بر علیه حکومت یا دولت )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detain: بازداشت کردن، ممانعت از ترک محلی تو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repression: سرکوب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

credit: در معنای اسم: ● اعتباری credit car ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

submission: ● ارائه ، تفویض ● تسلیم ● دید، نقطه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow citizen: همشهری ● ( اما fellow citizens درست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fire bell: زنگی که در صورت آتش سوزی به صدا در ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard earned: سخت به دست آمده، با زحمت حاصل شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard earned: سخت به دست آمده، با زحمت حاصل شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

toll: ● تلفات ● عوارض ( هم مربوط به مشکلا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

or so: دورو بر. . . ، یا یه همچین چیزی ( ع ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aerial: ● صفت باشه: هوایی ● اسم باشه: آنتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

complimentary: ● رایگان ● تحسین برانگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

faculty: ● دانشکده ● هیئت علمی ( دانشگاه ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

career: ● حرفه، پیشه ● دوره، دوران ( مثلا د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adhere: ● پایبند بودن Adhere to something

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

then: چنتا اصطلاح با then: ● since then ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

colonize: ● مستعمره خود کردن ( در مورد کشورها ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come in the hope: به اصطلاح شکمو برای چیزی صابون زد، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slanted: جانبدارانه، مغرضانه متمایل، کج

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patent: ● اگر اسم باشد: حق ثبت، حق امتیاز ● ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: نهایتاً

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accommodate: ● جای دادن، اقامت دادن ● عادت کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relate: ● ارتباط داشتن، ارتباط دادن ● نقل ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whether: اینکه آیا. . . ، حال چه. .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relative: اسم: ● خویشاوند صفت: ● مربوط ● نس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by then: تا اون موقع. .

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

projection: ● برآورد ( معمولا s میگیره تو این م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hospitality: ● مهمان نوازی، غریب نوازی ● تشریفات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crawl: ● چهار دستو پا راه رفتن ● راه رفتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self conscious: ● نگران قضاوت دیگران ( در مورد انسا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

towel rail: جا حوله ای ● در حمام یا استخرها برا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

furnish: ● مبله کردن یا اثاث ریختن توی خونه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handy: ● مفید ● دم دست ● حرفه ای در کار کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i suppose not: گمان نکنم ( که اینطور باشه )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enthusiast: شخص مشتاق ● این کلمه اسم است نه صفت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something is your thing: چیزی ( کار، ورزش، فعالیت ) که باهاش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be your thing: چیزی ( کار، درزش، فعالیت ) که باهاش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

collections: کلکسیون، مجموعه محصولات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elliptical: ● بیضی شکل ● نوشته یا سخنرانی که فه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be harder to come by: پیدا کردن یا رسیدن ( به مقدار و تعد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be as much as to blame: به همان اندازه قابل سرزنش، به همان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boosting: ارتقا، افزایش کارایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exerciser: تمرین دهنده، اسباب تمرین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

homestay: قرارداد هم خانه شدن با افراد بومی ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

household: ● اهل خانه، سکنه ● خانگی، اهلی ● شن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impress: ● تحت تاثیر قرار دادن. به تحسین واد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intensive: شدید، فشرده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long turn: مدت زمان طولانی، عملکرد درازمدت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a kick out of something: حال کردن با چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convenient: راحت، بی دردسر

١٠ ماه پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی