میثم علیزاده لشکانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's very kind: محبت دارید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lovely: ● جذاب و دوست داشتنی ● خوشایند و لذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a safe journey: سفرت سلامت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a safe journey: سفرت سلامت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thanks for having me: مرسی که منو دعوت کردین/ ازم پذیرایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

thanks for having me: مرسی که منو دعوت کردین/ ازم پذیرایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

casualty: ● تلف شده، قربانی ( جمع= تلفات ) ● ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seduce: ● اغوا کردن ● متقاعد کردن کسی برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

endure: ● تاب آوردن، شکیبایی کردن ● باقی ما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

represent: ارائه کردن ( دادن )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reenactment: ایفای مجدد یک نقش، اجرای مجدد یک نم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reenactment: ایفای مجدد یک نقش، اجرای مجدد یک نم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

virtual: ● مجازی، غیرواقعی ● تقریبی، حدودی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

criticise: ● نکوهش کردن. انتقاد کردن املای بری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

criticise: ● نکوهش کردن. انتقاد کردن املای بری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vulgarise: ● مبتذل کردن، خراب کردن یا پایین آو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apply: ● درخواست کردن ( معمولا به صورت رسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

objective: ● هدف ( اسم ) ● واقع بینانه، عینی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

display: ● ویترین ● نمایش ( برای سرگرمی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plot: جریان و موضوع اصلی داستان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

theming: جلوه سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

engage: ● مشغول بودن ● جلب کردن ● درگیر چی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dash: ● با عجله جایی رفتن ● dash sb's hop ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

corruption: ● فساد ( معمولا از طرف کسی که دررجا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whiz: ● به سرعت و عین فرفره رد شدن یا رفت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

anticipate: ● انتظار چیزی را کشیدن ● پیشدستی کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dismiss: ● رد کردن ( نظر و عقیده شخص دیگر به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

iris: ● عنبیه چشم ● گیاه زنبق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quarrel: نزاع ( کردن ) ، دعوا ( کردن )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clumsy: ● دست و پا چلفتی ( در مورد انسان ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as though: انگاری . . . ، عین اینکه . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stunned: بهت زده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

decline: ● افت ● کم کردن، کاهش یافتن ● رد کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go head over heels: کله پا شدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go weak at the knees: سست شدن زانوها و یا از دست دادن اعت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go weak at the knees: سست شدن زانوها و یا از دست دادن اعت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tummy: ● دل ( وقتی صحبت از احساسات باشه ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tummy: ● دل ( وقتی صحبت از احساسات باشه ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heart goes bang: از نظر احساسی داغون شدن، به عبارتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

figure: ● به حساب آمدن ( با حرف اضافه in یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fair enough: ● ای ولا ( به معنای تایید حرف کسی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn upside down: زیر و رو شدن، دگرگون شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fancy: ● هوس ( اسم ) ● گمان ( اسم ) ● شی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thee: تو را

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thee: تو را

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wherefore: برای چه؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wherefore: برای چه؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rip: ● جر دادن rip to somebody یعنی روحش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mentor: مرشد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disrupt: بر هم زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand his ground: سر حرفش وایساد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand his ground: سر حرفش وایساد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand her ground: بر موضع خود پافشاری کرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

netizen: کاربر اینترنت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spotlight: ● نورافکن ● در معرض توجه بسیار ( اخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

itchy feet: هوس رفتن کردن، حس تغییر دادن چیزی ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backtrack: حرف خود را پس گرفتن، از موضع خود عق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reproach: سرزنش، ملامت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reproach: سرزنش، ملامت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put forward: اگر با to و زمان بیاید یعنی "به جلو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

due: Be due: انتظار می رود، موعدش است Du ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tranquil: ساکت و آرام، آسوده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

only then: ●تازه بعد از آن، همین بعدش مثلا وقت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

race: اگر فعل باشد: ●رقابت کردن، مسابقه د ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one last time: برای آخرین بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

one last time: برای آخرین بار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horrified: شوکه، وحشت زده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bearings: Lose your bearings گیج شدن، منگ شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incompetent: بی عرضه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scrawny: لاغرمردنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scrawny: لاغرمردنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have over: دور خود جمع کردن دوستان، دورهمی گرف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clear up: مرتب کردن ( مکان ) شرح دادن، روشن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cos: محاوره ای because یا همون cause معم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

domestic: خانگی، وطنی ( داخلی ) ، اهلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muffled: صدای ناواضح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eerie: خوفناک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suspenseful: اظطراب انگیز و هیجان آور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forsake: قربانی ( فدا ) کردن، گذشتن از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forsake: قربانی ( فدا ) کردن، گذشتن از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bat: دررمعنای فعل: پلک پلک زدن ( مثلا زن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pawn: بازیچه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

counterpart: همتا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compassionate: رحیم، دلسوز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

atmospheric: 1. جوی ( از نظر هواشناسی ) 2. چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

atmospheric: 1. جوی ( از نظر هواشناسی ) 2. چیزی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rubbish collector: آشغال جمع کن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

holding up: طبق معمول، عین همیشه، میگذره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glitch: ایراد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

closure: بستن دایمی ( کارخانه، مدرسه، اداره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come along: دنبالم بیا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calamity: فاجعه ، بلا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

override: باطل کردن، بی اثر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

indulge: حالشو بردن، دلی از عزا دراوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pore: روزنه، منفذ ( بر روی پوست بدن یا گی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insane: دیوانه، مجنون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entity: ● ماهیت، تمامیت ● تشکیلات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fraction: تکه، بخش کوچک از یک چیز بزرگتر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drop by: سرزدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

damnation: تباهی، لعنت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rile up: لج کسی را درآوردن، رو مخ کسی بودن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rile up: لج کسی را درآوردن، رو مخ کسی بودن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gullible: زودباور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smug: خودبین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smug: خودبین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straighten out: راستو ریست کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mind you: البته اینم بگم، ناگفته نمونه که . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

already: ●تاکنون, قبل این ● همین تازه، همین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

solstice: چه در نیمکره شمالی باشیم و چه جنوبی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

equinoxes: در هر عرض و طول جغرافیایی که باشید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equinoxes: در هر عرض و طول جغرافیایی که باشید ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commemorative: یادبود

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the price off: هزینه چیزی را نگرفتن، اشانتیون دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

token: اسم: ● پیشکش، هدیه ای به منظور قدرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regular: مرتب، پابرجا، با قاعده همیشگی و معم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you're on: حله قبوله ( معمولا بعد از شرطبندی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frozen: منجمد بدون حرکت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bottle bank: سطل یا مخرنی که مردم بطری های شیشه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bottle bank: سطل یا مخرنی که مردم بطری های شیشه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bottle banks: سطل یا مخرنی که مردم بطری های شیشه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tonic: ● نوشیدنی انرژی زا ● نوشیدنی تلخ مز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang on: ● محکم بگیرش، سفت نگهش دار ● یه لحظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

likelihood: ● به احتمال خیلی زیاد ● احتمال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

it's no good: بی فایدست، فایده ای نخواهد داشت . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do your bit: نقش خود را ایفا کردن، سهم خود را اد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lots more: غالبِ اکثریت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

amount: مقدار، میران ، مبلغ ■ فقط دوستان تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prolonged: مدید، طولانی مدت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

isle: جزیزه ( بیشتر در شعر کاربرد دارد ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

isle: جزیزه ( بیشتر در شعر کاربرد دارد ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tropical: ● گرمسیری، استوایی ● خیلی گرم و مرط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

evacuated: تخلیه شده خالی از سکنه شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forecaster: پیش بینی کننده ( مخصوصا وضعیت آب و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forecaster: پیش بینی کننده ( مخصوصا وضعیت آب و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrap up: ● پوشاندن ( با لباس دیگر ، یا لایه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well cast: فیلمی که در آن بازیگران به خوبی انت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

your kind of thing: از اونایی که دوست داری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commission: ■اسم: ● کمیسیون ( شورایی که به منظو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

struck: . . . Be struck on/by از چیزی ( یا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how mean: چه بدجنس، چقدر نامرد!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kind of attitude: طرز فکره دیگه! هر کس یه جوری فکر می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

though: ● گرچه، البته ، اما ( هم معنی altho ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strap: ● بند ( ساعت یا هر چیزی ) ، تسمه ● ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all the same: به جمله ای که این عبارت در آن به کا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

useless: ● بی فایده، به دردنخور ● ناتوان، عا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i was wondering: ● داشتم فکر میکردم که . . . ● اگر ...

١ سال پیش

مدال‌های میثم علیزاده لشکانی