امیرمهدی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brewing: دم کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whirlwind: هر چیزی که مانند گردباد خیلی سریع و ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

without further ado: حاشیه بسه، یه راس بریم سره اصل مطلب ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grind size: میزان آسیاب

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brewing: دم کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

counter space: فضای پیشخوان، فضای میز آشپزخانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counter space: فضای پیشخوان، فضای میز آشپزخانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

similarly: مشابها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sweet spot: نقطه مطلوب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fashion statement: "جلب توجه" لباس یا چیز های دیگری که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fashion statement: "جلب توجه" لباس یا چیز های دیگری که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best of both worlds: از مزیت دو چیز مختلف بهرمند شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

best of both worlds: از مزیت دو چیز مختلف بهرمند شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underdose: تامین دوز ناکافی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

living room: هال و پذیرایی، اتاق هال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unfortunately: از شانس بد، از بخت بد، باعث تاسف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

with eyes open: با دانش و آگاهی کامل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

with eyes open: با دانش و آگاهی کامل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decent: رضایت بخش، قابل قبول، میان رده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

decent: رضایت بخش، قابل قبول، میان رده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

because: با توجه به اینکه، از آنجا که، چون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explanation: شفاف سازی، بررسی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

deal breaker: عاملی که موجب به هم خوردن معامله می ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deal breaker: عاملی که موجب به هم خوردن معامله می ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

favicon: آیکون سایت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

childproof: صفت: طوری طراحی شده که از آسیب زدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aggressive: خشن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lossless: بدون از دست دادن اطلاعات بدون از دس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buzzword: اصطلاحات روز، اصطلاحات مد، اصطلاح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

buzzword: اصطلاحات روز، اصطلاحات مد، اصطلاح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scratch the surface: موضوع یا مشکلی را به صورت سطحی بررس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scratch the surface: موضوع یا مشکلی را به صورت سطحی بررس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whirlwind: هر چیزی که مانند گردباد خیلی سریع و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

without further ado: حاشیه بسه، یه راس بریم سره اصل مطلب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

without further ado: حاشیه بسه، یه راس بریم سره اصل مطلب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

name brand: برند بنام

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give credit: از کسی یا چیزی تعریف کردن عامیانه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give credit: از کسی یا چیزی تعریف کردن عامیانه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have the edge on: در زمینه ای برتری داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

why the hell: چرا؟! ( با عصبانیت یا تعجب )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why the hell: چرا؟! ( با عصبانیت یا تعجب )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

average joe: یه شخص معمولی نه خیلی باهوش و نه خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

average joe: یه شخص معمولی نه خیلی باهوش و نه خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rollable: تاشو، تاشونده، رول شونده، دارای قاب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overkill: اضافه کاری، انجام کاری که نیازی به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overkill: اضافه کاری، انجام کاری که نیازی به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stripped: هرز شده ( پیچ و مهره )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commodify: تبدیل به کالا/محصول کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

manscape: زدن موهای زائد بدن ( برای مردان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manscape: زدن موهای زائد بدن ( برای مردان )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

procreative: دارای توانایی یا پتانسیل تولید مثل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haughty: بسیار متکبر و مغرور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

haughty: بسیار متکبر و مغرور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

punter: ( انگلیسی بریتانیایی ) 1. کسی که ق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

punter: ( انگلیسی بریتانیایی ) 1. کسی که ق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

man child: مرد نابالغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

man child: مرد نابالغ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boring: حوصله سر بر

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های امیرمهدی