حسيني زواريي - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go all the way: تمام راه را برو 1. انجام کاری تا ت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

robe: لباس بیرونی بلند و روان مخصوصاً: لب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serving: گاهی به معنای "نفر" در دستور پخت Br ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

instead: بجای /ɪnˈstɛd/ در معنای قیدی: ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in theory: ‎در تئوری, در اصل ‎ ‎اگر چیزی در تئ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sabotage: از بین بردن مانع تراشی کردن مختل کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ambitious: جاه طلب داشتن یا نشان دادن میل و ا ...

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the way through: " تا انتها، تا آخر" …When it is coo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consume: در پاسخ به دوست خوبمون sana, مصرف ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leftover: اگر به عنوان صفت در نظر بگیریم: با ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to collect dust: اصطلاح:دست نخورده و بدون استفاده ما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the spirit of: نگرش، یک طرز فکر، احساس، یا رفتار خ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

“the visible top of the iceberg: اصطلاح: نوک کوه یخ اگر گفته شود چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

usually slowly but surely: اگر می گویید چیزی به آرامی اما مطمئ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

“one piece of the puzzle at a time”: a piece of information that helps y ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is not the case: بیانی رسمی از " آن درست نیست"

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

future looks bright: آینده روشن به نظر می رسد فرد آماده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

three chins: سه چانه حالتی که فرد در اثر چاقی زی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hole in the logic: سلام به همه، در زبان انگلیسی، مم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the same as: همان اگر چیزی شبیه به چیز دیگری ات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instead: بجای /ɪnˈstɛd/ در معنای قیدی: ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carbohydrate happy: اغلب اوقات، افرادی که سطح سروتونین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beer belly: یک شکم بزرگ، چاق و بیرون زده که نتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unpleasantry: اسم جمع: ناخوشایندها

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

playing with: 1 - لمس کردن یا حرکت دادن چیزی 2 ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leave somebody breathless: نفس نداشتن، ، در واقع ناتوانی در ن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like night and day: معنی اصطلاح: شب و روز / ( مانند ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seem to: به نظر رسیدن ظاهرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seem to: به نظر رسیدن ظاهرا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

examining rooms: اتاق های معاینه اتاقی در مطب پزشک ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

green scrub: لباس یا اسکراب سبز ١ - جراحان معمول ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the wrong place: in the wrong place , at the wrong t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screw: مترادف: محکم کردن، ایمن کردن، ثابت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

itchy genitals: خارش ناحیه تناسلی خارش دستگاه تناسل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

common: اغلب اتفاق می افتد اغلب یافت می شود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good hearted: صفت خوش قلب سخاوتمندانه از روی مهرب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chief of medicine: رئیس پزشکی که به عنوان پزشک ارشد نی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

new mother: نو مادر زنان باردار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambitious: جاه طلب داشتن یا نشان دادن میل و ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rot: تجزیه شدن پوسیدگی متلاشی شدن فرو ری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

littering: آشغال ریختن مشابه: ایجاد بی نظمی به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sabotage: از بین بردن مانع تراشی کردن مختل کر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well conducted: کارامد روش مند به درستی انجام شده ‎ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

provide context: ارائه زمینه ( برای زمینه ) ارائه اط ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clean conscience: have a clean conscience وجدان پاک د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obstacle: مشکل سر راه مسئله دشواری مانع، سد، ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های حسيني زواريي