بهمن حکمتی زاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

خورشت: stew

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

campaign: مجموعه اقدامات، مجموعه فعالیت ها، م ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dev: در علوم کامپیوتری یکی از معانی dev ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barely: 1. به زحمت، به زور، به سختی a room ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accessorize: زینت دادن، زیور کردن، آراستن توضیح ...

١٠ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

people pleaser: people pleaser انسانی است که بسیار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

accessorize: زینت دادن، زیور کردن، آراستن توضیح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accessorize: زینت دادن، زیور کردن، آراستن توضیح ...

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

there you go: ( به هنگام برآوردن تقاضای کسی ) بفر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

artistic licence: مجوز هنری توضیح : عبارت artistic li ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

artistic license: مجوز هنری توضیح : عبارت artistic li ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alternately: به عنوان راه دیگر ، راه دیگر، به عن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

factor something in: به حساب آوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

factor something into: به حساب آوردن در مثال: You must fac ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

factor something out: به حساب نیاوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boolean: در اکثر زبان های برنامه نویسی کامپی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

boolean: در اکثر زبان های برنامه نویسی کامپی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there is every chance that: احتمال زیادی دارد که

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be up for something: be up for sth آماده بودن برای چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be up for something: be up for sth آماده بودن برای چیزی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caught up: محو get caught up محو شدن مثال : Y ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

default: پیش گزیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

delimitation: تعیینِ حدود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delimitation: تعیینِ حدود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

look here: ببین مثال: Look here, you can’t sa ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

almost: چیزی نمانده بود که مثال 1: . I almo ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clean up after somebody: گند کاری های کسی را برطرف کردن مثال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tee hee: خنده کوتاه - پوزخند - خنده زیر لبی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if it isn't: تو . . . نیستی توضیح: اصطلاح if it ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commit: در GIT که مربوط به علوم کامپیوتر ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dev: در علوم کامپیوتری یکی از معانی dev ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

belly laugh: قهقهه قهقهه زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

gotta: در محاوره به عنوان مخفف برای دو عبا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the nick of time: در آخرین لحظه، در دقیقه نود مثال: . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in the nick of time: در آخرین لحظه، در دقیقه نود مثال: . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

خورشت: stew

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

campaign: مجموعه اقدامات، مجموعه فعالیت ها، م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conceive: بنیان نهادن توضیح: با مراجعه به ht ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

extrasensory perception: حس ششم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extrasensory perception: حس ششم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ESP: مخفف extrasensory perception به معن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thriftiness: صرفه جویی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thriftiness: صرفه جویی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

velvet voice: صدای مخملی، صدای گوش نواز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

victuals: مواد غذائی توضیح: در آدرس اینترنتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

notice: مُهلت - فُرجه مثال : seventeen days ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حبس ابد: life imprisonment

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حبس ابد: life imprisonment

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

proposition: عقیده توضیح: در آدرس https://dictio ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pooh: پیف توضیح 1 : واژه pooh هنگام استش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

defecate: مدفوع کردن، ریدن توضیح : در آدرس ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defecate: مدفوع کردن، ریدن توضیح : در آدرس ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

down the drain: هدر رفتن ، تلف شدن ، از بین رفتن، ض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

down the drain: هدر رفتن ، تلف شدن ، از بین رفتن، ض ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plaster: چسبِ زخم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

looking: به ظاهر، ظاهراً توضیح: در آدرس اینت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

put someone on: کسی را دست انداختن توضیح: در آدرس ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put someone on: کسی را دست انداختن توضیح: در آدرس ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

as far as: در ارتباط با دربارۀ در موردِ در ر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tap into: بهره برداری کردن از استفاده کردن از ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for good measure: برای محکم کاری مستند: http://edmont ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for good measure: برای محکم کاری مستند: http://edmont ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

aisle: � در فروشگاه های بزرگ � ردیف توضیح: ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

protection racket: باجگیری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باج گیری: protection racket

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stander by: فردِ حاضر مستند: https://findwords. ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

buff up: ( با ورزش ) عضلانی تر کردن ، نیرومن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

millipede: هزار پای علف خوار، هزارپای گیاه خوا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

millipede: هزار پای علف خوار، هزارپای گیاه خوا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

denarian: شخصی که بین 10 لغایت 19 سال سن دارد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

straitlaced: سخت گیر، مقرراتی، متعصب، خشکه مقدس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

idiosyncrasy: ویژگیِ غیرعادی، ویژگیِ عجیب، عادتِ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

people pleaser: people pleaser انسانی است که بسیار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

contronym: واژه ای که دو معنای متناقض دارد. h ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be on a drip: زیرِ سِرُم بودن مثال: . He was on a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be on a drip: زیرِ سِرُم بودن مثال: . He was on a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leechlike: زالو صفت https://www. vocabulary. c ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shall: . . . [ جمله استفهامی ] میل دارید ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

got someone's six: هوای کسی را داشتن، از کسی حمایت کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

set to work: شروع به کار کردن ( به ویژه به طور م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set to work: شروع به کار کردن ( به ویژه به طور م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was on a drip for three days: او سه روز زیر سِرُم بود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

care about: دوست داشتن، عزیز شمردن، عشق ورزیدن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peer: نگاه کردن با دشواری و دقت ( به دلای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

moustached: سبیلو، سبیل دار، دارای سبیل https:/ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

outro: قطعه پایانی، تکه آخر https://www. m ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outro: قطعه پایانی، تکه آخر https://www. m ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

present company ecluded: excluded و نه ecluded

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interrogative pronoun: ضمیر پرسشی ضمایر پرسشی در زبان انگل ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prescription medication: داروی نیازمند نسخه منظور از عبارت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rule sth or sb out: به طور رسمی اظهار کردن و یا تصمیم گ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be in the running: شانس بالائی برای به دست آوردن شغلی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be between jobs: در جستجوی کار - جویای شغل توضیح : ع ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knee slapper: خیلی خنده دار ، خیلی بامزه توضیحات: ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

craptacular: ( عامیانه، عمدتاً در شمال آمریکا ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be out of sth: در انگلیسی بریتانیایی به معنی � تما ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constipator: یبوست دهنده https://www. urbandict ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های بهمن حکمتی زاده