lifeyar - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

insidious: در مورد بیماری ها: نامحسوس

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

uptick: افزایش کوچک

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

close ranks: در یک صف قرار گرفتن متحد شدن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

terms and condition: شرایط و ضوابط

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conducted: انجام دادن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disintegrated: از هم گسیخته

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spitting: تف کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

evidence: دلیل و مدرک

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aircraft: "هواگرد" بهترین پیشنهاد است چون این ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject to: در ریاضیات و آمار: مشروط به

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

splatter: افشاندن، تقریبا معادل اسپری کردن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

basic training: آموزش مقدماتی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

targeted: هدفگذاری شده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

epistemological: معرفت شناختی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

defendant: خوانده کسی که به عنوان متهم به دادگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

running: west - running جریان غربی ( در مورد ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presupposes: پیش فرض کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicken suit: لباس مرغی لباسی عروسکی شبیه مرغ که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

non manual backgrounds: کار غیر یَدی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bit: ( عامیانه ) گاز گرفتن she allegedly ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spitting: تف کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spitting: تف کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

criminal exposure to hiv: مربوط به قانونی در خصوص آلوده ساختن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

detention officer: این اصطلاح میتونه در برخی از موارد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosecutorial: دادستانی prosecutorial region : قل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

splatter: افشاندن، تقریبا معادل اسپری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

splatter: افشاندن، تقریبا معادل اسپری کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

determination: برآورد کردن، تعیین کردن، مشخص ساختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

offender: چون این واژه معمولا پس از اثبات جرم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commission: ارتکاب commission of the offense: د ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

STI: Sexually Transmitted Infections امر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

STI: Sexually Transmitted Infections امر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

criminalizing: جرم انگاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

criminalizing: جرم انگاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

force: force and binding لازم الاجرا و الز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

islamic revolution anniversary: ترکیب صحیح کلمات که انگلیسی زبانها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alleged: ظاهرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alleged: ظاهرا

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

screenwriters: فیلمنامه نویس

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

error proof: مصون از خطا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

error proof: مصون از خطا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mine: "زیر و رو کردن" در صورتی که همراه ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

by contrast: "برخلاف انتظار" در ترجمه ی متون حقو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rethought: بازاندیشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rethought: بازاندیشی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

respondeat superior theory: نظریه مسئولیت آمر یا کارفرما Respo ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

attribution: "نسبت دادن" به طور ویژه در هنگامی ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dilemma: moral dilemmas معضلات اخلاقی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sanction: مجازات و یا اقدام تنبیهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

death penalty: execution

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

adhere: همخوانی داشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tree crack: شکسته شدن درخت و سقوط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

taking over: مسلط شدن، فرمان را به دست گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reward: اصطلاحا "یِر به یِر" شدن، تلافی متق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for: none for بدون درنظر گرفتنِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take more care of them: بیشتر مراقبشون باشید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laborer: child labourer کودکان کارگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

laborer: child labourer کودکان کارگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enchilada: the whole enchilada کل داستان یا کل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enchilada: the whole enchilada کل داستان یا کل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

blockbuster: وقتی کتاب یا فیلمی اصطلاحا مثل یک ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

supervillain: یک جنایتکار خیالی با قدرت های فوق ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shore line: لب ساحل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shore line: لب ساحل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relentlessly: به طرز چشمگیری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bump: تصادفا با یک دوست قدیمی ملاقات کردن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vividly: بوضوح، به طور دقیق، به صراحت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

elusive: این واژه به معنی حالتی هست که در آن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

forewarn: پیش آگاهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forewarn: پیش آگاهی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slip by: سپری شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slip by: سپری شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

agent provocateur: اخلالگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ruminator: "دوباره اندیش"

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

essentialism: ذات باوری یا اصالت جوهر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

essentialism: ذات باوری یا اصالت جوهر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uptick: افزایش کوچک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uptick: افزایش کوچک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constitute: مشمول شدن، به حساب آمدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tend: The age of child domestic workers t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

petty trade: دستفروشی، کسب و کار کوچک، خرده فروش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sidelined: به حاشیه رانده شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sidelined: به حاشیه رانده شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

homesickness: دلتنگی برای وطن دلتنگی برای خانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

terms and condition: شرایط و ضوابط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

terms and condition: شرایط و ضوابط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

condition: شرطی سازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aka: معروف به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

devote: وقف کردن تخصیص دادن ( به طور تمام و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

devote: وقف کردن تخصیص دادن ( به طور تمام و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

criminal justice: سیستم قضایی کیفری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open court: دادگاه علنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

layman: غیر کارشناس در حقوق؛ در مقابل exper ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

layman: غیر کارشناس در حقوق؛ در مقابل exper ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thorough: جامع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

claim: "جمع کردن" معمولا در بازی های کامپی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

although: به هر حال، در هر صورت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shades of gray: "سایه های خاکستری" معمولا در زمانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shades of gray: "سایه های خاکستری" معمولا در زمانی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trial court: دادگاه بدوی دادگاهی که در آن موارد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trial court: دادگاه بدوی دادگاهی که در آن موارد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dangerous: مخاطره انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

while: اگر While در ابتدای یک جمله ترکیبی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

concrete: عینی، ملموس، محسوس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foregone: امر مسلم، بدیهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foregone: امر مسلم، بدیهی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appearance: تجلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

off duty: بیرون از خدمت. برای مثال پلیسی که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

off duty: بیرون از خدمت. برای مثال پلیسی که ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one leg stand test: تستی مربوط به افرادی که مظنون به را ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walk and turn test: تستی در مورد افرادی که مظنون به ران ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impair: نقصان، اختلال در عملکرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wiretap: استراق السمع تلفنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

per se: فی نفسه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

per se: فی نفسه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

abuse of discretion: سوءاستفاده از صلاحیت اختیاری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epistemological: معرفت شناختی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epistemological: معرفت شناختی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interactionism: تعامل گرایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breaker: نقض کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

explicitly: به صراحت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

across the board: شامل تمام طبقات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

redistribute: توزیع مجدد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gainbased: سودپایه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

notionally: به لحاظ ذهنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

backward: واپس گرایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deter: برحذر داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deter: برحذر داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

avow: سرسخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off: در زبان عامیانه: تحریک شدن، نشئه شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

profile: مشخصه، ویژگی ( گاهی در هنگامی استف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

multidisciplinary: با توجه به اینکه این واژه بیشتر در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misunderstood: کج فهمی یا کژ فهمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self correcting: خود اصلاحی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self correcting: خود اصلاحی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convenient: دم دستی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

niche: موقعیت بکر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abuser: آزار رسان، آسیب رسان، سوءاستفاده کن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

just: در نوشته ها یا بیان های عامیانه خصو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go off: به راه افتادن ( به صورت ناگهانی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for: در برخی از متون تخصصی، خصوصا متون ح ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ground: موضع، موقعیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

capture: به چنگ آوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flock: در صورتی که مطلب در مورد یک تفکر ، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

queer: واژه "کوییر" یک اصطلاح کلی برای اشا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

child rearing: فرزند پروری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

child rearing: فرزند پروری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

undercut: تضعیف کردن ( بنیان یا شالوده چیزی )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close ranks: در یک صف قرار گرفتن متحد شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

left behind: در پشت سر برجای گذاشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

antistatist: ضد دولت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn out: از قرار معلوم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all the while: در تمام مدت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confused: اشتباه گرفته شدن ( به جای هم )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

from cover to cover: از اول تا آخر کتاب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from cover to cover: از اول تا آخر کتاب

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take aside: کنار کشیدن ( کنار کشیدن فردی برای گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take aside: کنار کشیدن ( کنار کشیدن فردی برای گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maladaptive: ناسازگار، ناهمخوان، در برخی موارد ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pushover: هالو، پخمه کسی که به راحتی می توان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

day care: مدد کار ( برای کودک یا بزرگسال )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

aggressively: به شدت ( برای بیان شدت عمل بکار می ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

social marginality: انزوای اجتماعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disintegrated: از هم گسیخته

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

semiosphere: سپهر نشانه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

semiosphere: سپهر نشانه ای

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

microproductivity: ریز بهره وری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

amount: به منزله، به مثابه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get out: در حالت عامیانه یعنی "گم شو"

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in response to: در واکنش به در پاسخ به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in response to: در واکنش به در پاسخ به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

willing: راغب، خواستار، پذیرا، مایل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self destructive: خود تخریبی خود آسیب رسانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self destructive: خود تخریبی خود آسیب رسانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

manipulate: تعریف کلی این واژه یعنی "انجام دادن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radically: بطور بنیادی بطور بنیانی بطور اساسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

electorate: رای دهندگان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

establish: his reputation established from yea ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reserve: اندوخته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presidency: lost the presidency to someone مق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

presidency: lost the presidency to someone مق ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

para social: "پاراسوشیال"، روابط یک طرفه، به عنو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

para social: "پاراسوشیال"، روابط یک طرفه، به عنو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dichotomised: دو بخشی شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dealignment: رویگردانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

en masse: همگی، یک جا، دسته جمعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn to: روی آوردن، متوسل شدن، دست به دامان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sexualise: جنسی شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break on: شکستن بر سر شکستن بر روی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring about: موجب شدن، سبب شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

campaigner: "فعال"، مانند فعال حقوق بشر، فعال ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mainstream: روندکلی، جریان کلی یا جریان اصلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

world: عالم، جهان، گیتی، دنیا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

build up: ساختن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

constitute: قلمداد شدن، تلقی شدن، به حساب آمدن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

context: بستر، محدوده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subject: در معرض، مشمول، مادونِ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

psychosocial: روانی - اجتماعی روان اجتماعی روانشن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affair: امر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paradoxically: به طوری متناقض

١٠ ماه پیش

مدال‌های lifeyar