جدیدترین پیشنهادها
٢ سال پیش
١
کمند انداختن
٢ سال پیش
٦
دیگه طاقت ندارم.
٢ سال پیش
١
مضطرب هستم - نگران هستم - آرام و قرار ندارم
جدیدترین ترجمهها
٢ سال پیش
It took me ages to summon/pluck up the courage to ask for a promotion.
٠
مدت زیادی طول کشید تا شجاعت درخواست ترفیع را به دست بیاورم.
٢ سال پیش
It takes a lot of pluck to stand up to a bully.
٣
ایستادن در برابر یک قلدر دل و جرات زیادی می خواهد.
٢ سال پیش
Caged birds sometimes pluck out their breast feathers.
٢
پرندگان در قفس، بعضی اوقات پرهای سینه خود را بیرون میکشند.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.