دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٢,٦٥٢
رتبه در دیکشنری
١,٣٨٥
لایک
٢٧١
دیسلایک
٢٩
جدیدترین پیشنهادها
١ سال پیش
٢
سکنی گزیدن، ساکن شدن
١ سال پیش
-١
کمک کردن Helping out at home
١ سال پیش
١
شکست خوردن
١ سال پیش
٠
از زیر کار در می رود
١ سال پیش
٠
سنگ تمام گذاشت
جدیدترین ترجمهها
٢ سال پیش
When we were kids, he once rigged a jungle gym of wheels and pulleys.
٣
وقتی که بچه بودیم با چرخها و قرقره ها چهارچوبی برای بازی کردن و آویزان شدن از آن سرهم بندی کرد
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.