دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٤٥٨
رتبه
رتبه در دیکشنری
٥,١٠٦
لایک
لایک
٤٦
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٠
رتبه
رتبه در بپرس
٠
لایک
لایک
٠
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٥

نقش : اسم معنی : یک شخص ، چیز یا وضعیت رازآلود و معماگونه که فهم و درک آن مشکل و سخت است.

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
١١

کم اهمیت سازی { کسی/چیزی نسبت به کسی/چیزی دیگر}

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٩

نقش : فعل معنی : منطبق کردن؛ سازگار کردن ، هماهنگ کردن ، همراه کردن ( دو یا چند ایده یا نیاز مخالف باهم ) مثال : It was hard to reconcile his caree ...

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
١٤

نقش : اسم معنی 1 : احساس مذمت و عدم تاییدی که مردم درباره یک بیماری یا روش رفتاری خاص دارند. معنی 2 ( در گیاه شناسی ) :قسمتی در وسط یک گل به نام "کل ...

تاریخ
٢ سال پیش
دیدگاه
٦

نقش : فعل معنی 1 : محدود کردن آزادی ، حق ، قدرت و . . . کسی یا چیزی. معنی 2 ( در علم هندسه ) : محیط کردن یک شکل هندسی توسط دایره؛ اگر دایره ای به دو ...

جدیدترین ترجمه‌ها

ترجمه‌ای موجود نیست.

جدیدترین پرسش‌ها

پرسشی موجود نیست.

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.