enigma

/əˈnɪɡmə//ɪˈnɪɡmə/

معنی: رمز، معما، چیستان، لغز، بیان مبهم
معانی دیگر: سخن پیچیده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a puzzling, seemingly contradictory, or mysterious phenomenon, statement, drawing, or the like.
مترادف: maze, mystery, paradox, perplexity
مشابه: baffler, conundrum, dilemma, jumble, poser, predicament, problem, puzzle, quandary, riddle, tangle

- Her last words remain an enigma as no one in the family ever knew the woman she referred to.
[ترجمه گوگل] آخرین سخنان او همچنان یک معما باقی مانده است زیرا هیچ کس در خانواده هرگز زنی را که او به آن اشاره می کند نمی شناسد
[ترجمه ترگمان] آخرین کلمات او معمایی باقی می ماند که هیچ کس در خانواده به آن اشاره نکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person, group, or organism whose nature, purpose, or behavior seems inexplicable.
مترادف: paradox, perplexity, puzzlement
مشابه: labyrinth, maze, puzzle, riddle

جمله های نمونه

1. the enigma of her mysterious death is still unresolved
معمای مرگ اسرارآمیز او هنوز حل نشده است.

2. the enigma of human existence
معمای وجود بشر

3. It is an enigma to me.
[ترجمه گوگل]برای من یک معما است
[ترجمه ترگمان]این برای من معمایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is a bit of an enigma.
[ترجمه گوگل]او کمی معما است
[ترجمه ترگمان]او یک تکه از یک معما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Iran remains an enigma for the outside world.
[ترجمه گوگل]ایران همچنان یک معما برای جهان خارج است
[ترجمه ترگمان]ایران همچنان برای دنیای بیرون معمایی باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Even after years he still remains an enigma to me.
[ترجمه گوگل]حتی پس از گذشت سالها او هنوز برای من یک معما باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]حتی بعد از سال ها اون هنوز یه معما رو برای من باقی می مونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The neighbours regarded him as something of an enigma.
[ترجمه گوگل]همسایه ها او را چیزی شبیه معما می دانستند
[ترجمه ترگمان]همسایگان او را به عنوان چیزی از یک معما در نظر می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This interpretation in no way diminishes the enigma of the relationship between electrochemical events in the nervous system and conscious experiences.
[ترجمه گوگل]این تعبیر به هیچ وجه معمای رابطه بین رویدادهای الکتروشیمیایی در سیستم عصبی و تجربیات آگاهانه را کاهش نمی دهد
[ترجمه ترگمان]این تفسیر به هیچ وجه معمای رابطه بین رویداده ای الکتروشیمیایی در سیستم عصبی و تجربیات آگاهانه را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The other enigma is how to get musical unity between one section of a work and the rest.
[ترجمه گوگل]معمای دیگر این است که چگونه می توان بین یک بخش از یک اثر و بقیه یکپارچگی موسیقایی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]معمای دیگر این است که چگونه اتحاد موسیقی را بین یک بخش از یک کار و بقیه به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All are tied to the enigma of death, and to the complexity of our feelings when faced with historic events.
[ترجمه گوگل]همه با معمای مرگ و پیچیدگی احساسات ما در مواجهه با رویدادهای تاریخی گره خورده اند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها به معمای مرگ و پیچیدگی احساسات ما در هنگام مواجهه با حوادث تاریخی گره خورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is as baffling a production enigma as anything in Maclean's own life.
[ترجمه گوگل]این معمای تولید مثل هر چیزی در زندگی خود مکلین گیج کننده است
[ترجمه ترگمان]این یک معمای تولید مثل هر چیزی در زندگی خودش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jim remains an enigma, penetrated through action only to a certain point.
[ترجمه گوگل]جیم یک معما باقی می ماند که از طریق عمل فقط تا یک نقطه مشخص نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]جیم معمایی است که فقط برای یک نقطه معین وارد عمل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The enigma of the stones draws druids to perform their weird rituals.
[ترجمه گوگل]معمای سنگ ها درویدها را به انجام مراسم عجیب خود می کشاند
[ترجمه ترگمان]معمای سنگ ها، کاهن ها را بیرون می کشد تا مراسم weird را اجرا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And all the time I pondered upon the enigma of Mrs Rumney.
[ترجمه گوگل]و تمام مدت من در مورد معمای خانم رامنی فکر می کردم
[ترجمه ترگمان]و در تمام این مدت راجع به معمای خانم Rumney فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Louisiana, though penetrated, remained an enigma.
[ترجمه گوگل]لوئیزیانا، اگرچه نفوذ کرد، اما همچنان یک معما باقی ماند
[ترجمه ترگمان]لوئیزیانا با وجود اینکه به او نفوذ کرده بود، معمایی باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رمز (اسم)
secret, mystery, token, sign, trick, crypt, code, riddle, cipher, symbol, enigma, cryptogram

معما (اسم)
mystery, puzzle, riddle, conundrum, enigma, crux, logogram, logogriph

چیستان (اسم)
puzzle, riddle, conundrum, enigma, crux, problem

لغز (اسم)
mystery, puzzle, riddle, enigma, crux, wisecrack

بیان مبهم (اسم)
enigma

انگلیسی به انگلیسی

• puzzle, riddle; puzzling person or thing
someone or something that is an enigma is mysterious and difficult to understand.

پیشنهاد کاربران

someone or something that is mysterious and impossible to understand
کسی یا چیزی که مرموز است و درک آن غیرممکن است.
He is an enigma to most people.
"The Mona Lisa's smile has been an enigma for centuries, with many art historians debating its meaning. "
...
[مشاهده متن کامل]

"The disappearance of the plane remains an enigma, with no clear explanation for what happened. "
"The new employee was an enigma to his colleagues, who found him difficult to read and understand. "
"The author's latest novel is an enigma, with a complex plot that keeps readers guessing until the very end. "

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/enigma
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : enigma
✅️ صفت ( adjective ) : enigmatic
✅️ قید ( adverb ) : enigmatically
موضوع رمز آلود
نقش : اسم
معنی : یک شخص ، چیز یا وضعیت رازآلود و معماگونه که فهم و درک آن مشکل و سخت است.
⁦✔️⁩معما - رمز و راز
We broke 📌Enigma📌 before Alan Turing, says Poland as it opens codebreaker museum
. . .
Polish mathematicians Henryk Zygalski, Jerzy Ryzycki and Marian Rejewski first cracked the Germans’ Enigma cypher machine in 1932
. . .
@TheTimes. com
آدم مرموز
a mysterious, puzzling, or difficult to understand person
رفتار غیرقابل توضیح، رفتار نامتعارف

بپرس