عاطفه موسوی - جزئیات مدال‌ها

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indoctrination: تعالیم مذهبی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deep down: عمق وجود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intriguing: جذاب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embedded: جا افتاده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raspy: زمخت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acclaimed: تحسین شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acclaimed: تحسین شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

riveting: خیره کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

richness: پرمایگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

richness: پرمایگی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blankly: بی حس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blankly: بی حس

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

otherwise: از طرف دیگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skydiver: کسی که پرش در آسمان انجام میدهد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skydiver: کسی که پرش در آسمان انجام میدهد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suppose: استنباط کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chaise cart: درشکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misunderstood: بد فهمیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mismanaged: ناموفق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bank teller: کارمند پاسخگوی بانک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overcrowding: ازدیاد جمعیت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it a go: امتحان کنید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unremunerative: بی فایده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regrow: دوباره رشد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regrow: دوباره رشد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

controversial: جنجالی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

controversial: جنجالی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expectancy: سن انتظار رونده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expectancy: سن انتظار رونده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut short: قطع کردن حرف کسی نیمه کاره رها کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut short: قطع کردن حرف کسی نیمه کاره رها کرد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patronizing: افاده کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by the bye: قبل از اینکه خداحافظی کنم بگم که. . ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restraining: مانا پایدار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caring: اهمیت دادن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

illused: بد رفتاری شده، سوء استفاده شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bullying: قلدرانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antique: چیز قدیمی اشیا قدیمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aching: دردناک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aching: دردناک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obsessed: وسواسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obsessed: وسواسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voyeur: ناظر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voyeur: ناظر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corncrake: یه نوع پرنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pastry cook: شیرینی پز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

average: به طور متوسط درآمد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naturalistic: طبیعت گرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

naturalistic: طبیعت گرا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ninny: بی عرضه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up: پایبند بودن به

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stationer's: مغازه ی لوازم التحریر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stationer's: مغازه ی لوازم التحریر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by degrees: به تدریج

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by degrees: به تدریج

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contrastive: مقایسه ای

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw on: استفاده کردن از متوسل شدن به بهره ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resulting: به دست آمده در تبع چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washed up: بی مصرف شکست خورده ناتوان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

washed up: بی مصرف شکست خورده ناتوان

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gentle folked: نجیب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consequential: متعاقب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thriller: چیز هیجان انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vocal tract: دستگاه صوتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lateralized: جناح بندی شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mistrusted: غیر قابل اعتماد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mudbank: باتلاق

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come cross: برخوردن به رودر رو شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come cross: برخوردن به رودر رو شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

publications: آثار نشریات انتشارات

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

side door: درب کناری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fit up: اراسته کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

invitation: دعوت نامه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

invitation: دعوت نامه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by and by: پس از مدتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lingering: پیوسته ، دائمی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

being set apart: خاص و متفاوت بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vocalization: ایجاد صدا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vocalization: ایجاد صدا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patroness: حامی مونث

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matter of course: طبیعی و منطقی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matter of course: طبیعی و منطقی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emphatically: مصرانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emphatically: مصرانه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatic: ضربه ی روانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flatten: با خاک یکسان کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flatten: با خاک یکسان کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collapse: درب و داغان شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imagery: تصویر سازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imagery: تصویر سازی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heartsickeing: دل آزار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embody: نهفته بودن شامل بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal: اشاره کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

defining: تعیین کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

AD: Anno domini In the year of our lor ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buzz off: به سرعت دور شدن به سرعت به راه افت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spot: قرار داشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

back way: راه پشتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back way: راه پشتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so to speak: ۱. به تعبیری . به قولی . میشه گفت ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flow out: بیرون جستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flow out: بیرون جستن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

treat: در نظر گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go off: راه افتادن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entry: چیز ثبت شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

undervalued: دست پایین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undervalued: دست پایین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self reliant: به خود متکی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get in: آوردن، داخل کردن ، وارد کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: آشنایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concern: در بر گرفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter box: صندوق نامه صندوق پست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

letter box: صندوق نامه صندوق پست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

passover: پشت سر گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passover: پشت سر گذاشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alarmed: نگران و ترسیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alarmed: نگران و ترسیده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

high spirited: سرزنده پر جوش و خروش پر حادثه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high spirited: سرزنده پر جوش و خروش پر حادثه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quarter: سهم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unified: متحد ، پیوسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unified: متحد ، پیوسته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paradigmatic: جانشینی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at this point: در این لحظه در این زمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ascertain: نشان دادن. اثبات کردن. فهمیدن. تشخی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ascertain: نشان دادن. اثبات کردن. فهمیدن. تشخی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immoveable: غیر قابل حرکت غیرقابل تغییر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come up: رفتن ، رفتن به

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

articled: ملزم به خدمت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acupuncturist: متخصص طب سوزنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acupuncturist: متخصص طب سوزنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self motivated: خودبرانگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable: مورد پسند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favourable: مورد پسند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thesis: نظریه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

folks: خویشاوندان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of date: تاریخ گذشته کهنه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

landmark: مکان دیدنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gumption: شجاعت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

articulation: تولید صدا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misled: گمراه شده ، به غلط انداخته شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

appreciate: درک کردن ، فهمیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trip up: لغزیدن سر خوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

put up: ساختن بالا بردن ارائه دادن ، پیشنها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spirits: حال و هوا مود حس و حال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

that is to say: به عبارت دیگر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by and by: به زودی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tell off: توپیدن ، مواخذه کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

behavioural purpose: اهداف عملکردی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

primary approach: آشنایی اولیه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

representation: مثال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for which: به دلیل به خاطر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at the rate of: به میزان با بهره ی با سرعتِ . . .

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in course of time: کم کم به تدریج به مرور زمان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

staid: قدیمی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

right off: همان لحظه سریع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right off: همان لحظه سریع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

otherwise: دیگر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

veinous: رگ دار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wretched: بدبخت ، ناراحت ، مصیبت بار ، بسیار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wretched: بدبخت ، ناراحت ، مصیبت بار ، بسیار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hang about: گذراندن وقت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang about: گذراندن وقت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make out: دیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

struck: شوکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

regarded: در نظر گرفته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appreciative: درک کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

galvanizing: هیجان انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

galvanizing: هیجان انگیز

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doomed: مقرر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

round a corner: همون ورا همین نزدیکیا همون نزدیکی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

round a corner: همون ورا همین نزدیکیا همون نزدیکی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

round the corner: همین نزدیکیا همون نزدیکیا همین ور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clear out: دور شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for which: که برای آن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthwhile: ارزشمند سودمند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

worthwhile: ارزشمند سودمند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatic: وارد آورنده ی ضربه ی روانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

story line: طرح

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for once: برای اولین بار یک بار هم که شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

for once: برای اولین بار یک بار هم که شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

behalf: On behalf of از طرف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thoughtful: باملاحظه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

business: امر ، امور ، کار ، کارها

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stylistic: ادبی

١٠ ماه پیش

مدال‌های عاطفه موسوی