دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
١٠,٧٢٦
رتبه در دیکشنری
٣٨٣
لایک
١,٠٨٦
دیسلایک
٦٧
جدیدترین پیشنهادها
١ سال پیش
٤
در صنعت هوانوردی: هواپیمای مفقود شده؛ به هواپیمایی گفته میشود که بیش از 30 دقیقه از زمان برنامه ریزی شده فرود آن به مقصد گذشته باشد، نرسیده باشد و بر ...
٥ سال پیش
٣٢
فراخوانی
٥ سال پیش
٣٦
عمر مفید
٥ سال پیش
١٧
تشخیص دادن، تمیز دادن. مثال: The boy could not delineate type A car from type B car. آن پسر قادر به تشخیص خودروی نوع الف از خودروی نوع ب نبود.
٥ سال پیش
٣
( کسب و کار ) متصدی، سرپرست.
جدیدترین ترجمهها
٥ سال پیش
He rose from office boy to managing director in ten years.
١
او طی مدت ده سال از یک کارمند به سمت مدیر عاملی رسید.
٥ سال پیش
She works as PA to the managing director.
٢
او به عنوان معاون مدیر عامل فعالیت میکند.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.