مهرداد شریف - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fad: تب و تاب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

horizon: on the horizon چشم انداز و دور نما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salient: قابل توجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

salient: قابل توجه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

categorical: موکد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inscrutable: نامعلوم دست نایافتنی غیر قابل درک ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inscrutable: نامعلوم دست نایافتنی غیر قابل درک ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

construe: برداشت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

allude: ارجاع دادن ( بطور غیر مستقیم )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allude: ارجاع دادن ( بطور غیر مستقیم )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quandary: مخمصه شبهه بلاتکلیفی آسیمگی بهت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dilemma: شرایط سخت تصمیم دشوار مشکل بزرگ دغد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perplexity: ) در حالت جمع ) مشکلات مسائل پیچی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

providential: شانسی از روی بخت و اقبال نیک بختانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

providential: شانسی از روی بخت و اقبال نیک بختانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wire: ( پول ) الکترونیکی پرداخت کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

panacea: کلید موفقیت چاره ی تمامی مشکلات راه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

panacea: کلید موفقیت چاره ی تمامی مشکلات راه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deleterious: زیان بار مخرب مضر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deleterious: زیان بار مخرب مضر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voluble: ( سخنرانی ) طولانی، دارای اطناب، پر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voluble: لفاظ، درازگوی، پر گوی، روده دراز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

to and fro: To - and - fro ( Informal ) رفت و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to and fro: To - and - fro ( Informal ) رفت و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

opulent: An opulent hotel An opulent lifesty ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

opulent: An opulent hotel An opulent lifesty ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all embracing: همه جانبه همگانی جامع همه شمول

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all encompassing: کلی جامع همه جانبه همگانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unremitting: Unremitting pain درد بی وقفه درد لا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intermittent: Intermittent rain بارش پراکنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pleonastic: دارای اطناب حشو زائد مطول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

noctivagant: شبگرد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fad: تب و تاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fad: تب و تاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resolute: قاطع راسخ محکم Resolute determinati ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disenchanted: Disenchanted with مایوس از ناامید ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horizon: on the horizon چشم انداز و دور نما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synoptic: synoptic station ایستگاه هواشناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remarkably: remarkably similar این ترکیب یک هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

untrained: to the untrained eye/ear/palate به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

joint: JCPOA: Joint Comprehensive Plan of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snug: ( لباس ) جذب، چسبان، تنگ Tight - fi ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های مهرداد شریف