آراز فرشباف - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

task: mission ماموریت

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

رازق: رزّاق، روزی دهنده

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

past: after

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get up: بیدار شدن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fierce: خشن

١١ ماه پیش

تایید موبایل و ایمیل

-

همه

١١ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١١ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cousin: فرزند خویشاوندان

١١ ماه پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take: تهیه کردن به دست آوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang: آویزان شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bathroom: حمام سرویس بهداشتی: WC

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

each: هر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

garage: گاراژ، پارکینگ ( خانه ) ، محل پارک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lots: مقدار زیاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lots of: مقدار زیادی از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lots of: مقدار زیادی از

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

everything: همه چیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

view: منظره، نما

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

building: ساختن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

building: ساختمان

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clothing: لباس پوشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clothing: لباس پوشیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

directory: راهنما

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

floor: کف زمین

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

floor: کف زمین

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lamp: آباژور چراغ: light

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lamp: آباژور چراغ: light

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sofa: کاناپه، مبل ( 2 نفره و بیشتر )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

swing: تاب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

slide: سرسره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

love: عشق ورزیدن دوست داشتن شدید علاقه من ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exciting: هیجان انگیز موقعیتی که با هیجان همر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exciting: شگفت انگیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exciting: جالب

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairly: rather

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fairly: نسبتاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

be able to: توانا بودن به

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

avenue: خیابان street

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

block: مسدود کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

camping: چادر زدن، اردو زدن یا کمپین، پویش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

friendly: kind مهربان ( انه )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cross: عبور کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sick: ill بیمار، مریض

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wonderful: perfect, great عالی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ill: sick بیمار، مریض

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wet: مرطوب، تر، خیس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

may: could ممکن است

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

could: may ممکن است

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salesclerk: sales assistant

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salesclerk: sales assistant

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sales assistant: دستیار فروشنده کمک یار فروشنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایه 68 سوره نحل: پروردگار تو به زنبور عسل وحی کرد که ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

close: Adj. ) close ) /s/ :near نزدیک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wide: ( . noun ) : عرض

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

narrow: باریک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

about: around تقریباً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get: گرفتن، به دست آوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

half: نصف، نیم، یک دوم ( 2 /1 )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

half: نصف، نیم، یک دوم ( 2 /1 )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

language: زبان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

language: زبان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

language: گویش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

once: یک بار، یک دفعه، یک مرتبه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

past: after

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aunt: خویشاوند زن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clerk: کارمند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exactly: دقیقاً

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interesting: جالب، شگفت انگیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look: seem به نظر آمدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

then: so سپس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

warm: نسبتا گرم، کمی گرم، رو به گرما

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slope: شیب، مسیر سراشیبی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

vacation: تعطیلات، روز های تعطیل

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

explorer: محقق، کاشف

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

milk: ( v. ) شیر دوشیدن ( n. ) شیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

milk: ( v. ) شیر دوشیدن ( n. ) شیر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sleep late: wake up late دیر از خواب بلند شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take: زمان بردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

begin: start

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

siblings: همشیره

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

classic: قدیمی، برای زمان قدیم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tragedy: غمناک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard: tough محکم، سخت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refrigerator: fridge یخچال ( برقی )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

salt: نمک طعام

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salt: نمک طعام

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

salt: شیمی: NaCl سدیم کلرید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

congrats: تبریک، مبارک، مبارک باد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

loud: صدای بلند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loud: صدای بلند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

perhaps: maybe

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

you bet: مطمئن باش

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

christians: مسیحیان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

christians: مسیحیان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sounds good: خوب به نظر می رسد.

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زرد فسفری: phosphoric yellow

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snacks: تنقّلات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

green beans: لوبیا سبز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

carrots: هویج

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commas: ، ویرگول

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

commas: ، ویرگول

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fizzy drinks: نوشیدنی های گاز دار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fizzy drinks: نوشیدنی های گاز دار

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flexible work: کار شیفتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flexible work: کار شیفتی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collecting: گالری، کُلِکسیون

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

do the dishes: wash the dishes

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appear: نمایان شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whale: نهنگ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whale: نهنگ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fierce: خشن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

believe: ( verb. ) : باور داشتن اعتقاد داشتن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clown: دلقک مسخره اسباب خنده دیگران

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ghost: شبح، روح، جن ( در فیلم ها )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benefit: خوبی، فایده، مزیت، سود

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dizzy: سر گیجگی، احساس سر گیجه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set: a piece of equipment for receiving ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

departure: در جدول زمانی فرودگاه دو بخش دیده م ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hang up: آویختن، آویزان کردن معنای قطع کردن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

connected: sociable, outgoing موجود اجتماعی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

means: tool ابزار equipment

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

موقت: در برنامه نویسی کامپیوتر از مخفف کل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leap: جست و خیز کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pace: speed, سرعت At a snail's pace: با س ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fiber: PRE2: the part of food that one's b ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

AID: ( n. ) : کمک، امداد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plaster: مرهم، چسب زخم، پماد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

رازق: رزّاق، روزی دهنده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

حیا: آبرو، خجالت، شرم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

due: duo ( to do sth ) : برنامه داشتن ( ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depts: بدهی ها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

salam: سلام ( هنگامی که فینگلیش تایپ می کن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constant: ثوابت ریاضیاتی که هنگام محاسبات از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

انتزاعی: مثال: ریاضی، یک دانش انتزاعی است.

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

even: عدد زوج مثال: 2، 4، 6، . . . E={x ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prime: عدد اول مثال: 2، 3، 5، 7، . . . P: ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patient: اتاق انتظار آن دندان پزشک پر از بیم ...

١١ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instead: من علاقه ای به کوهستان ندارم، پس بی ...

١١ ماه پیش

ثبت اولین ترجمه

-

دیکشنری

-

١١ ماه پیش

مدال‌های آراز فرشباف