ابوذر - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a blast: معرکه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a blast: معرکه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

harmless fun: تفریح بی ضرر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come into fashion: مد شدن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be half the fun: نیمی از لذت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

climbing: کوه نوردی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take up: کلاس برداشتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surf the net: بی هدف در اینترنت گشت و گذار کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surf the net: بی هدف در اینترنت گشت و گذار کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

news blackout: تحریم خبر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misrepresent: تحریف کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misrepresent: تحریف کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

approachable: صمیمی ، خودمانی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

approachable: صمیمی ، خودمانی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

undergraduated: کارشناسی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sandwich course: کارآموزی ، طرح کاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sandwich course: کارآموزی ، طرح کاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compulsory: Compulsory course درس اجباری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compulsory: Compulsory course درس اجباری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hone: hone a skill تسلط پیدا کردن بر یک م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

remade: ورژن جدید فیلم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remade: ورژن جدید فیلم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stunt man: بدل کار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stunt man: بدل کار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dubbed: [سینما] دوبله شده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dubbed: [سینما] دوبله شده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reception party: مهمانی رسمی ، پاگشا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gatecrash: بدون دعوت به مهمانی رفتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gatecrash: بدون دعوت به مهمانی رفتن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leading off: منشعب می شود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leading off: منشعب می شود

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

terms: شرایط ، ضوابط

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

refreshment: پذیرایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unceremoniously: ساده ، بی تشریفات ، بی تعارف ، بی ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unceremoniously: ساده ، بی تشریفات ، بی تعارف ، بی ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stick with: پیگیری کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

natural born: بالفطره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

natural born: بالفطره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

band score: امتیاز کلی، نمره کلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

band score: امتیاز کلی، نمره کلی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tagalong: آویزان دیگران شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mess around: وقت گذرونی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lift out: تمیز کردن، از بین بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lift out: تمیز کردن، از بین بردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come with: شامل بودن، دارا بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

give a ride: سوار کردن و رساندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

no wonder: تعجب نداره

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think of: مدنظر داشتن، در فکرِ چیزی یا انجام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

finish with: دیگر به چیزی نیاز نداشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

finish with: دیگر به چیزی نیاز نداشتن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voice mail: پیام صوتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

voice mail: پیام صوتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

now that: Since, because

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

now that: Since, because

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conservative: ساده پوش، لباس راحت پوشیدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of shape: بد هیکل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crammed: چپانده، مچاله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crammed: چپانده، مچاله

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ton: a lot a ton of people means a lot o ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coat of paint: اندود رنگ

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mean things: چیزهای ناخوشایند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go down: از جایی به جایی دیگر رفتن ( در جهت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big talker: پر حرف

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roaring twenties: سالهای پر هیاهو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

roaring twenties: سالهای پر هیاهو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sing along: همراه آهنگ خواندن، همنوایی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rewind: به عقب برگرداندن فیلم یا نوار کاست ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

send out: send out for s. th از رستوران غذا س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pickup: با ماشین دنبال کسی رفتن با ماشین بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go off: خارج شدن از مسیر منحرف شدن از مسیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

white water: قسمت خروشان رود

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whitewater rafting: قایق سواری در امواج خروشان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whitewater rafting: قایق سواری در امواج خروشان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skin bag: مَشک، خیک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get across: گذر کردن، عبور کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knack: ذوق

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a knack for languages: ذوق زبان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

illumination: جلوه حق

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stutterer: کُند زبان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشهد مرغاب: این محل قبل از داریوش بزرگ، پایتخت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hearty: کامل Hearty breakfast : صبحانه کام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

voracious appetite: خوش اشتها

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

light eater: کم خوراک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sit an exam: take an exam

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

throw somebody under the bus: به کسی خیانت کردن و او را مسئول اشت ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have a situation: به مشکل برخوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

striking appearance: ظاهر جذاب، ناخوداگاه جذب ظاهرش می ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

striking appearance: ظاهر جذاب، ناخوداگاه جذب ظاهرش می ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chubby cheek: با لپ های تپل و آویزون

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hearty breakfast: صبحانه کامل، صبحانه مفصل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hearty breakfast: صبحانه کامل، صبحانه مفصل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feel under the weather: Feel sick

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strong flavor: مزه تند

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take advantage of: :take advantage of something استفاد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the order: به ترتیب، به ترتیبی که

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

parking slot: جای پارک برای خودرو parking slot مح ...

١٠ ماه پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١٠ ماه پیش

مدال‌های ابوذر