دکتر محمدرضا ایوبی صانع - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty nine: صد و بیست و نه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty nine: صد و سی و نه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty eight: صد و سی و هشت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty seven: صد و سی و هفت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty six: صد و سی و شش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty five: صد و سی و پنج

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty four: صد و سی و چهار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty three: صد و سی و سه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty two: صد و سی و دو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty one: صد و سی و یک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty: صد و سی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty: صدو چهل

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty one: صدو چهل و یک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty two: صدو چهل و دو

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty three: صد و چهل و سه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty four: صد و چهل و چهار

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty five: صد و چهل و پنج

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty six: صد و چهل و شش

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty seven: صد و چهل و هفت

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty eight: صد چهل و هشت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infringe: violate

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infringe: violate

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good for nothing: محترمانه کلمه پفیوز است که به معنای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yves: this word is French in English is E ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immortal: eternal everlasting

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underline: emphasize

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tesserae: a small tablet of wood or bone used ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

domicile: house

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nominee: نامزد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nominee: نامزد

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remapping: rebuilding بازسازی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

omnipresence: ubiquity مثل خدای مهربون که همیشه و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

omnipresence: ubiquity مثل خدای مهربون که همیشه و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cabinet: کابینت کابینه یا همان هیأت وزیران س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

willingness: اراده خواست will ز کوشش به هرچیز خو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

venturing: risk

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thus and such: این است و جز این نیست آن چنان که با ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recapitulate: summarize

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predictor: پیش بینی کننده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corruption: deviation

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precise: exact

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acoustic: صوتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cosmopolite: in the botanic and ecology sciences ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intermediary: agency وساطت میانجی گری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

institution: مؤسسه نهاد انستیتو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imprisonment: حبس البته پسوند ment پسوندی اسم ساز ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

palace: قصر کاخ این واژه را با واژه house م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diagnose: distinguish recognize

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deliberately: intentionally عمداً با قصد و غرض

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hence: so therefore

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enterprise: کار مهم امر خطیر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bequest: heritage

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruler: قانون گذار نقل است شخصی شباهنگام به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchword: تکیه کلام

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catchword: تکیه کلام

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inescapable: inevitable

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

likewise: به همین ترتیب به همین منوال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appurtenance: accessory

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convene: gather collect

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flatter: sweet - talk تملق گفتن چاپلوسی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misery: poverty

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sheer loss: توی یه لهجه خاص می گن خالی ضرره ادب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excuse: عذر بهانه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needeth: نیاز نیازمندی Ye can speak, read, a ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

avisement: /əˈvaɪzmənt/ the careful considerat ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chattel: personal possession personal owners ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

makest: archaic: second - person singular s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repute: fame

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seatback: پشت صندلی جلویی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hoch: this is a German word which means h ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

safrang: This word is French which means int ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it can be said that: می توان گفت که:

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presage: predict

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mad: دیوانه در عشق توام نصیحت و پند چه س ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set me free: بی خیال ما شو بذار تو حال خودم باشم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lord: علاوه بر این که یک لقب در انگلستان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nod: سر تکان دادن به علامت تأیید just no ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ethnic: البته قومیت معادل مناسب تری است تا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something worse: یه چی بدتر! Tent'2020

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reverent: respectful

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

canon: قانون

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toga: robe

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inviolability: تخطی ناپذیری immunity

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coquero: Who is dedicated to growing coca pl ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exeunt: to leave the stage /ˈɛksɪʌnt/

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

villain: لات دهاتی ( البته به معنای توهین به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

course: مقطع

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alliteration: Alliteration - repeated consonant s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mercenary: مزدور اصل این کلمه در فارسی مزدوَر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

partially: به طور مقطعی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sanitary napkin: نوار بهداشتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sanitary napkin: نوار بهداشتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enlightenment: روشنفکری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disengagement: عدم تعهد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carve out: establish or create through painsta ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you didn't notice: اگه نمی دونستید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scratch: draft

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oded ha noded: it is the first feature film made i ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cock: dick هم به معنای خروس هم به معنای آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mutton: گوشت گوسفند History of the English ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mutton: گوشت گوسفند History of the English ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leatherface: صورت چرمی ( کسی که صورتش رو با چرم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miserable: ناگوار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work out: جور شدن ردیف شدن I wanted to be an ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heat haze: هُرم گرما تابش حرارت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look over: نظارت کردن بازبینی کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

halloween: به صورت domestication ( بومی سازی ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairy: پری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrowly: به دقت، باریک بینانه ، به طور مفرط، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

endure: bear encounter

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rolling: rolling on غلت خوردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: زخم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good archer: خدای مهربون به این جمله از داستان ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pimp: procure جاکش، قَوّاد کارتونی هم در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

simpleton: idiot fool

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how can you bring your heart: چطور دلت میاد؟

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stepmother: زن بابا زن پدر مادر خوانده مادر نات ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peep: زیرچشمی نگاه کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weariness: tiredness

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crap: چرت و پرت motivation is crap, it co ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comfy: comfortable

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bough: branch شاخه درخت At about noonday t ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contentedly: fortunately

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the boy who cried wolf: "چوپان دروغگو" this is one of the f ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall upon: بهترین معادلی که به نظرم می رسه که ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fool: خر کردن “He cannot fool us again, ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bumpy: پر فراز و نشیب

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

campfire: دور آتیشی The Spookiest Campfire St ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peppering: با ضربات پیاپی زدن ( https://transl ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cicle: an ancient Greek form of: cycle

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in them days: در آن روزگاران،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

desperado: criminal

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bigfoot: پاگُنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bigfoot: پاگُنده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wiry: خشن زمخت پوست کلفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wiry: خشن زمخت پوست کلفت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deter: برحذر داشتن ای که از کوچه معشوقه ما ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walking down: step

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoegazer: کفاشی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misfortune: bad luck

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brim: خرخره

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop you idiot: بسه دیگه، خره!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk of the devil: جالبه که ما می گیم حلال زاده است ام ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crab: خرچنگ نام یکی از صور فلکی هم می باش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

folklore: فرهنگ عامّه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tortoise: turtle هر دو در لفظ عام لاکپشت هستن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discontent: ناراضی the Tortoise felt very sad a ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seize: محکم گرفتن He seized the stick firm ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thespian: relating to drama and the theatre - ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urgent: اورژانسی خیلی فوری اضطراری

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pizzeria: پیتزا فروشی البته ای کاش می شد معاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why: یکی که همین معنی رایج و متداول یعنی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little rattle stilt: it is a literal meaning of Rumplest ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swap: معامله ( پایاپای یا کالا به کالا )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

groan: complaint

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forsake: abandon

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpster: سطل مکانیزه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dumpster: سطل مکانیزه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

made him think: پیش خودش فکر کرد وهم برش داشت There ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pasture: چراگاه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tender: تروتازه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry far: تا دور دست ها رفتن In the still eve ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all possess: typical تمام عیار

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mournful: محزون sad

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spunky: sexually attractive

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spunky: sexually attractive

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brow: ابرو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lid: cap درپوش

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

needlework: کوبلن کوبلن دوزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drone: پهپاد هواپیمای بدون سرنشین کوادکوپت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poultry: ماکیان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roost: لانه مرغ بیتوته کردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there it goes: اینم از این!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

handsomer: good - looking beautiful

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dove: کبوتر

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pluck out: کندن and some say that there are tw ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pass it on: skip it رد شو ولش کن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ought: should must باید

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

struck: beat hit

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

floor: طبقه کف ( درمقابل سقف )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eager: شائق مشتاق enthusiastic

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may be gone: شاید رفته

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retouch: manipulate

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulge: افراط کردن I have ever indulged in ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

standpoint: point of view

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

manufacturing district: شهرک صنعتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burglar: robber thief

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kind of: به نوعی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lappy: Lappy A nick name for a laptop comp ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fruit leather: لواشک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: بالغ بر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elf: شیطان کوتوله داستانی هم به همین نام ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tovarishch: it is a Russian word means comrade, ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gospodin: in Russian means "Mr. "ibid, p:255

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gospozha: in Russian means "Mrs. "ibid, p:255

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstance: the conditions and facts that are c ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traducteur: translator this word is french محمد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dilemma: a situation that makes problems, of ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

replica: کپی برابر اصل

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pardon: به این نکته از کتاب In Other Word خ ...

١٠ ماه پیش

مدال‌های دکتر محمدرضا ایوبی صانع