مدالهای مازیار مومنیان
٩٦
٩٦٦
١٦
٠
٨
٨
پیشنهاد با حداقل ٥ رای
-
دیکشنری
-
player: خانوم باز - بی بند و بار ( اصطلاح ) ...
٩ ماه پیش
کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز
-
همه
١٠ ماه پیش
ثبت واژه جدید
-
دیکشنری
-
shift over: جا بجا شدن٬ موقعیت مکانی را تغییر د ...
١٠ ماه پیش
ثبت واژه جدید
-
دیکشنری
-
become overcast: ابری شدن هوا . The sky is becoming ...
١٠ ماه پیش
پیشنهاد با حداقل ٥ رای
-
دیکشنری
-
push into: مجبور به کاری شدن یا کردن . His wif ...
١٠ ماه پیش
ثبت واژه جدید
-
دیکشنری
-
force to: مجبور کردن یا شدن - تحت فشار قرار د ...
١٠ ماه پیش
پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد
-
دیکشنری
-
getting used to: عادت کردن به چیزی . The hardest thi ...
١٠ ماه پیش
پیشنهاد با حداقل ٥ رای
-
دیکشنری
-
mountains: کوهستان ?What supplies should I buy ...
١٠ ماه پیش
پیشنهاد با حداقل ٥ رای
-
دیکشنری
-
hand job: استمنا - جلق زدن - خود ارضایی کردن ...
١٠ ماه پیش
ثبت واژه جدید
-
دیکشنری
-
loogie: خلط ( انگلیس آمریکایی - اصطلاح محاو ...
١٠ ماه پیش
پیشنهاد با حداقل ٥ رای
-
دیکشنری
-
pee pee: کیر - اندام تناسلی مرد ( اصطلاح انگ ...
١٠ ماه پیش
ثبت واژه جدید
-
دیکشنری
-
fairground attraction: وسیله ها و یا بازی های شهر بازی یا ...
١٠ ماه پیش
ثبت واژه جدید
-
دیکشنری
-
water feature: چشمه آب ( طبیعی یا مصنوعی ) - سر چش ...
١٠ ماه پیش
ثبت واژه جدید
-
دیکشنری
-
kept mistresses: همبالین معشوقه نشانده A kept mistre ...
١٠ ماه پیش
ثبت واژه جدید
-
دیکشنری
-
war of words: مشاجره بین دو نفر یا گروه که در آن ...
١٠ ماه پیش
ثبت اولین پیشنهاد
-
دیکشنری
-
١٠ ماه پیش