فرشاد - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

character assassinate: ترور شخصیت کردن

جدید ٤ ساعت پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

radiator key: آچار هواگیری شوفاژ

١ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disposal company: شرکت جمع آوری زباله و پسماند

١ هفته پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have on: برنامه داشتن ( منظور وقت آزاد نداشت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumbfounded: شوکه ، متحیر ، انگشت به دهان مانده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dumbfounded: شوکه ، متحیر ، انگشت به دهان مانده

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

off the wall: عجیب و غریب ، غیرعادی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

runner up: نائب قهرمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

runner up: نائب قهرمان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

household name: اسم پرآوازه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up and coming: رو به رشد ، دارای آینده خوب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

odds: مشکلات ، شرایط سخت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put behind: فراموش کردن ، از ذهن خارج کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

satellite: ۱ - قمر ( جسمی آسمانی که گردجسم آسم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in other words: به عبارت دیگر ، به بیانی دیگر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pebble: سنگ صیقلی ( که معمولا در کف رودخانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pebble: سنگ صیقلی ( که معمولا در کف رودخانه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

promote: ارتقا دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ACE: عملکرد عالی داشتن ، ترکوندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

every once in a while: هر از گاهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

every once in a while: هر از گاهی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conscript: آشخور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

online footprint: سوابق اینترنتی ، تمامی اطلاعات و عک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paraphrase: نقل به مضمون کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

obsolete: از رده خارج

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

control one's temper: کظم غیظ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

climatologist: اقلیم شناس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

climatologist: اقلیم شناس

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ecologist: زیست بوم شناس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ecologist: زیست بوم شناس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let up: ۱ - خفیف شدن - فروکش کردن - ایستادن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

get off one's back: دست از سر کسی برداشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get off one's back: دست از سر کسی برداشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blunt instrument: جسم سخت غیربرنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blunt instrument: جسم سخت غیربرنده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

consignment shop: امانت فروشی فرقش با سمساری اینه که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

poem: شعر فرقش با poetry اینه که poem به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let your hair down: ا ( مخصوصا بعد از کار زیاد ) ریلکس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accurately: به طور دقیق ، بدون اشتباه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

logical fallacy: مغالطه ، سفسطه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

false analogy: قیاس مع الفارق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

false dichotomy: دوراهی کاذب ، تفکر سیاه و سفید ، قی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false dichotomy: دوراهی کاذب ، تفکر سیاه و سفید ، قی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

false dilemma: دوراهی کاذب ، تفکر سیاه و سفید ، قی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

excluded middle: دوراهی کاذب ، تفکر سیاه و سفید ، قی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

black and white fallacy: دوراهی کاذب ، تفکر سیاه و سفید ، قی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

circular reasoning: چرخه باطل استدلال ، مصادره به مطلوب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sweeping generalization: تعمیم بدون تحقیق ، تعمیم افراطی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweeping generalization: تعمیم بدون تحقیق ، تعمیم افراطی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

continue one's education: ادامه تحصیل دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ignorance is bliss: نادونی هم نعمتیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laugh out loud: با صدای بلند خندیدن احتمالا شکل م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

laugh out loud: با صدای بلند خندیدن احتمالا شکل م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eye catching: جذاب ، چشم نواز ، قابل توجه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

laugh your head off: از خنده روده بر شدن ، خیلی خندیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

laugh your head off: از خنده روده بر شدن ، خیلی خندیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get your foot in the door: وارد حرفه یا شرکتی شدن ، استارت ورو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get your foot in the door: وارد حرفه یا شرکتی شدن ، استارت ورو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drama series: سریال درام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drama series: سریال درام

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the roll: حضور و غیاب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strength training: تمرینات قدرتی ، تمرینات تقویت عضله

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

issue an apology: به شکل عمومی و رسمی عذرخواهی کردن R ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be snowed under: گرفتار بودن ، مشغله زیاد داشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the head of the household: سرپرست خانوار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do the shopping: انجام خرید خانه ، خرید مایحتاج منزل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dish out: سرو کردن غذا ( برای عده ای )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sugar free: بدون قند ، بدون شکر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sugar free: بدون قند ، بدون شکر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

disablism: تبعیض نسبت به توان یابان و معلولین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lapsed: ترک دین کرده ، کسی که اعتقادات ( مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consume: وسواس فکری دادن ، خوره مغز کسی شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tax incentive: مشوق مالیاتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tax incentive: مشوق مالیاتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the same on paper: از لحاظ تئوری مشابه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reach: رسیدن به مقداری By 2023, that figur ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overall health: سلامت عمومی ، سلامت کلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deep rooted: نهادینه شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

withdrawal symptoms: عوارض قطع دارو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

communication breakdown: ناتوانی در برقراری ارتباط ، عدم ارت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brake failure: ترمز بریدن ، کار نکردن ترمز

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the worst scenario: بدترین حالت ممکن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off the bat: به سرعت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off the bat: به سرعت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health conscious: کسی که نسبت به سلامت تغذیه و سبک زن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

health conscious: کسی که نسبت به سلامت تغذیه و سبک زن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

desk lamp: چراغ مطالعه رومیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

canned tuna: کنسرو ماهی تون

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های فرشاد