علی اکبر منصوری گندمانی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

monday blues: کسالت، افسردگی و یا خستگی دوشنبه ها ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monday blues: کسالت، افسردگی و یا خستگی دوشنبه ها ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everlasting gobstopper: هم نام یک برند معروف آبنبات ( candy ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spit it out: بیرون انداختن یا تف کردن ( مثلا غذا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spit it out: بیرون انداختن یا تف کردن ( مثلا غذا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get stung: گزیده شدن ، زمان گذشته آن هم got st ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get stung: گزیده شدن ، زمان گذشته آن هم got st ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strikethrough: خط زدن یا کشیدن ( متن برای حذف آن )

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strikethrough: خط زدن یا کشیدن ( متن برای حذف آن )

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in style: شیک، مد روز، اصیل، مدرن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in style: شیک، مد روز، اصیل، مدرن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air out: فعل عبارتی، به معنای در معرض هوا قر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

air out: فعل عبارتی، به معنای در معرض هوا قر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ask after: جویای احوال سلامتی یا پیشرفت کسی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ask after: جویای احوال سلامتی یا پیشرفت کسی یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

julienne: فعل ، برش فرانسوی سبزیجات ( بصورت خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

julienne: فعل ، برش فرانسوی سبزیجات ( بصورت خ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come round: باز رخدادن ، دوباره روی دادن ، ( مث ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ran into: برخورد کردن، تصادفی به چیزی برخوردن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut a fine figure: برازنده و جذاب به نظر رسیدن، ( بیشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut a fine figure: برازنده و جذاب به نظر رسیدن، ( بیشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

see out: بدرقه کردن یا همراهی کردن تا دم درب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see out: بدرقه کردن یا همراهی کردن تا دم درب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sure thing: به معنی خواهش میکنم، قابلی نداشت، ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sure thing: به معنی خواهش میکنم، قابلی نداشت، ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go up: ساختن - ظاهر شدن - آتش گرفتن یا منف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

barrel: موج های بزرگ استوانه ای شکل ( در ور ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

barrel: موج های بزرگ استوانه ای شکل ( در ور ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

constructoin: تفسیر ، ترجمه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constructoin: تفسیر ، ترجمه

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put a constructoin on something: ( عبارت ) تفسیر کردن چیزی ( مثلا اظ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put a constructoin on something: ( عبارت ) تفسیر کردن چیزی ( مثلا اظ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

resident evil: شیطان مقیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

resident evil: شیطان مقیم

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's hit the road: بیا بزنیم به جاده!

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's hang around: بیا بریم دور بزنیم، بیا بریم بگردیم

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

date back: ( عبارت فعلی ) قدمت داشتن، به تار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

here we go: شروع کنیم !

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

here to stay: دیگر ( کاملا ) ماندگار و متداول شده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

here to stay: دیگر ( کاملا ) ماندگار و متداول شده ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

strike back: تلافی کردن، پاتک زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strike back: تلافی کردن، پاتک زدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the road: مسافرت کردن،

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blistering cold: سرمای سوزان

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blistering: صفت: سوزان هم در مورد گرما هم سرما

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blistering: صفت: سوزان هم در مورد گرما هم سرما

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unbirdled: غیرقابل کنترل، مهارنشدنی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unbirdled: غیرقابل کنترل، مهارنشدنی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

date from: قدمت تاریخی داشتن از. . . ، ( مثال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

date from: قدمت تاریخی داشتن از. . . ، ( مثال ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wrap: پایان یک دوره فیلمبرداری یا ضبط ( م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

push through: از سد چیزی گذشتن، مانعی را ( بزور ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

push through: از سد چیزی گذشتن، مانعی را ( بزور ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

back home: یعنی در زادگاه یک شخص، یا جایی که آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

back home: یعنی در زادگاه یک شخص، یا جایی که آ ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on with it: کاری که شروع کردی ادمه اش بده، کارت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on with it: کاری که شروع کردی ادمه اش بده، کارت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

don't mention it: در پاسخ به کسیکه از شما تشکر کرده ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

don't mention it: در پاسخ به کسیکه از شما تشکر کرده ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get on with it: کارت رو شروع کن، کارت رو ادامه بده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goody two shoes: بچه مثبت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

goody two shoes: بچه مثبت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

goody goody: غیررسمی ) بچه مثبت

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

good egg: اصطلاح قدیمی و دوستانه برای بچه مثب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

good egg: اصطلاح قدیمی و دوستانه برای بچه مثب ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take the road: سفر را آغاز کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take the road: سفر را آغاز کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mr right: اصطلاح ) شوهر ایده آل آینده

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mr right: اصطلاح ) شوهر ایده آل آینده

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

feed upon: تقویت شدن از، بهره مند شدن از، جان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feed upon: تقویت شدن از، بهره مند شدن از، جان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mean streak: خصلت بدجنسی، ( شخصی که دارای خصلت ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mean streak: خصلت بدجنسی، ( شخصی که دارای خصلت ش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

burst in: ناگهانی وارد شدن ( به اتاق یا یک سا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

burst in: ناگهانی وارد شدن ( به اتاق یا یک سا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

football pool: پول شرط بندی فوتبال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

football pool: پول شرط بندی فوتبال

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pool: پول شرط بندی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crimbo: یک اصطلاح عامیانه ( عرفی ) جایگزین ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

squarely: مستقیما - صادقانه، دقیقا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

squarely: مستقیما - صادقانه، دقیقا

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

poised: صفت ) آرام، خونسرد، مطمئن، - آرام و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

poised: صفت ) آرام، خونسرد، مطمئن، - آرام و ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stoked: صفت ) مشتاق، هیجان زده ، مشتعل، برا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stoked: صفت ) مشتاق، هیجان زده ، مشتعل، برا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chagrined: اندوهگین، آزرده خاطر، دلخور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chagrined: اندوهگین، آزرده خاطر، دلخور

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the more the merrier: ضرب المثل برای موقعیتهایی مثل عروسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

the more the merrier: ضرب المثل برای موقعیتهایی مثل عروسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caroller: خواننده سرود کریسمس ( با صدای بلند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

caroler: خواننده سرود کریسمس ( مخصوصا با صدا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

caroler: خواننده سرود کریسمس ( مخصوصا با صدا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

carol: رفتن خانه بخانه همراه با خواندن سرو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carol: رفتن خانه بخانه همراه با خواندن سرو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

giggidy: تکه کلام گلن کواگمایر ( شخصیت کارتو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

driveway: به راه ورودی ( کوتاه و اختصاصی ) گف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

driveway: به راه ورودی ( کوتاه و اختصاصی ) گف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squeez in: جم و جور نشستن ( در ماشین یا. . . ) ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squeez in: جم و جور نشستن ( در ماشین یا. . . ) ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shake it up: عجله کردن، سریعتر حرکت کردن - تغییر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shake it up: عجله کردن، سریعتر حرکت کردن - تغییر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mix it up: - درگیرشدن، جنگیدن ( با مشت ) ، رقا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mix it up: - درگیرشدن، جنگیدن ( با مشت ) ، رقا ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the high side: یک کمی بالا، یه خورده بالا ( مثال، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the high side: یک کمی بالا، یه خورده بالا ( مثال، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the small side: یه کمی کوچک، یه خورده کوچک

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the small side: یه کمی کوچک، یه خورده کوچک

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the heavy side: یه کمی سنگین، یه خورده سنگین

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the heavy side: یه کمی سنگین، یه خورده سنگین

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off kilter: نا متعادل، کج، نا مرسوم، غیر معمول، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off kilter: نا متعادل، کج، نا مرسوم، غیر معمول، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of kilter: غیر معمول، نا مرسوم، نا متعادل، کج ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fall to piece: داغون شدن، از هم پاشیدن، پیر شدن یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall to piece: داغون شدن، از هم پاشیدن، پیر شدن یا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fall to pieces: داغون شدن، از کار افتادن، از هم پاش ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall to pieces: داغون شدن، از کار افتادن، از هم پاش ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive someone nuts: غیر رسمی ) کسی را عصبانی کردن، کسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drive someone nuts: غیر رسمی ) کسی را عصبانی کردن، کسی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nailed it: برنده شدن، درست به هدف زدن، موفق شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

nailed it: برنده شدن، درست به هدف زدن، موفق شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hit the nail on the head: عامیانه ) دقیق به هدف زدن ، دقیقا م ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hit the nail on the head: عامیانه ) دقیق به هدف زدن ، دقیقا م ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over the counter drug: داروی بدون نسخه - به اختصار داروی O ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over the counter drug: داروی بدون نسخه - به اختصار داروی O ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breakdown: Remove a barrier or obstacle برداشت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breakaway: استعفا دادن، فرار کردن از ( موقعیتی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

breakaway: استعفا دادن، فرار کردن از ( موقعیتی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

break for: دویدن سریع به یک طرفی به منظور فرار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

break for: دویدن سریع به یک طرفی به منظور فرار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

break in: بغیر از همه معانی فوق: اصطلاح آب بن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break in: بغیر از همه معانی فوق: اصطلاح آب بن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

break into: علاوه بر معانی فوق: ( بر اساس دیکشن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nip in the bud: جلوی رشد و پیشرفت چیزی را از آغاز گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nip in the bud: جلوی رشد و پیشرفت چیزی را از آغاز گ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hit the spot: اصطلاح، خودمانی چسبیدن ( برای نوشید ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hit the spot: اصطلاح، خودمانی چسبیدن ( برای نوشید ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fill someone in: کسی را بطور کامل مطلع کردن از یک مو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fill someone in: کسی را بطور کامل مطلع کردن از یک مو ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the button: درست و دقیق، در زمان دقیق مشخص شده، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the button: درست و دقیق، در زمان دقیق مشخص شده، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hit the panic button: اصطلاح خودمانی ) Hit/press/push th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit the panic button: اصطلاح خودمانی ) Hit/press/push th ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a lookout on it: چه دورنمایی دارد! چه چشم اندازی دار ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get someone to do something: کسی را برای انجام کاری متقاعد کردن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get someone to do something: کسی را برای انجام کاری متقاعد کردن، ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have someone do something: کسی را برای انجام کاری سازماندهی کر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

have someone do something: کسی را برای انجام کاری سازماندهی کر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make someone do something: کسی را برای انجام کاری اجبار کردن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make someone do something: کسی را برای انجام کاری اجبار کردن، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cum: مایع منی ( اصطلاح عامیانه پورنوگراف ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cum: مایع منی ( اصطلاح عامیانه پورنوگراف ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strike with wonder: گیج شدن، بهم ریختن ذهن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

strike with awe: گیج کردن، مبهوت کردن ، شگفت زده کرد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be up the creek: تو درد سر افتادن ، تو مخمصه افتادن،

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let's cross that bridge when we come to it: بیا فعلا خودمون را نگران آنچه که در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let's cross that bridge when we come to it: بیا فعلا خودمون را نگران آنچه که در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop dead: به دو معنا میباشد 1 - برای تاکید بر ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drop dead: به دو معنا میباشد 1 - برای تاکید بر ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lost for good: گمشده برای همیشه، مفقود شده برای هم ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lost for good: گمشده برای همیشه، مفقود شده برای هم ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

you guys rock: اصطلاح عامیانه ) یعنی شما فوق العاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you guys rock: اصطلاح عامیانه ) یعنی شما فوق العاد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sick: ( علیرغم اینکه همه میدانیم این کلمه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

browsing: نگاه کردن ( به ویترین مغازه ها ) مث ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crazy about: مشتاق بودن، علاقمند بودن I'm not cr ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crazy about: مشتاق بودن، علاقمند بودن I'm not cr ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

badass: خفن، باحال، چشمگیر و عالی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

superdope: فوق العاده عالی، ( super - dope , s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superdope: فوق العاده عالی، ( super - dope , s ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

for crying out loud: اصطلاح عامیانه ) آخ، آخ! تورو خدا ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

for crying out loud: اصطلاح عامیانه ) آخ، آخ! تورو خدا ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

turn the stones: همه تلاشت را بکن، همه راه ها را برو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn the stones: همه تلاشت را بکن، همه راه ها را برو

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imp: Imp، مخفف Impression در پایین برگه ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imp: Imp، مخفف Impression در پایین برگه ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a barking dog seldom bites: ضرب المثل ) سگی که پارس میکند به ند ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a barking dog seldom bites: ضرب المثل ) سگی که پارس میکند به ند ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a day late and a dollar short: ضرب المثل ) یعنی یک چیز خیلی دیر شد ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a day late and a dollar short: ضرب المثل ) یعنی یک چیز خیلی دیر شد ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fool at 40 is a fool forever: ضرب المثل ) یعنی کسیکه تا چهل سالگی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a fool at 40 is a fool forever: ضرب المثل ) یعنی کسیکه تا چهل سالگی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a fresh pair of eyes: ضرب المثل ) کسی که آورده میشود تا ی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a fresh pair of eyes: ضرب المثل ) کسی که آورده میشود تا ی ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

giddy up: 1 - از این واژه برای دستور دادن به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

giddy up: 1 - از این واژه برای دستور دادن به ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sucks: مزخرف، بد، چرند، دست و پا چلفتی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sucks: مزخرف، بد، چرند، دست و پا چلفتی

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it sucks: اون خیلی مزخرفه،

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it sucks: اون خیلی مزخرفه،

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that sucks: عامیانه ) اون خیلی بی عرضه است، اون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that sucks: عامیانه ) اون خیلی بی عرضه است، اون ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

day in day out: عامیانه ) هر روز خدا!

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

single: تک آهنگ، آلبوم تک آهنگ

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ride out the storm: اصطلاح عامیانه ) با شرایط سخت کنار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ride out the storm: اصطلاح عامیانه ) با شرایط سخت کنار ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

headshot: 1 - عکس گرفته شده از صورت ( مثلا عک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

headshot: 1 - عکس گرفته شده از صورت ( مثلا عک ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hang in the air: نا تمام ماندن، نا معلوم ماندن، حل ن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hang in the air: نا تمام ماندن، نا معلوم ماندن، حل ن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

what a piece of work is man: چه شاهکاریه انسان!

١٠ ماه پیش

مدال‌های علی اکبر منصوری گندمانی