سیده زهرا برقعی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dismissed: نادیده گرفته شده

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hunch over: قوز کردن

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

smirky: بامزه ( با طعنه )

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put under: با دارو یا داروی بیهوشی کسی را بیهو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get wash: بعضا برای شستن دست و صورت بکار میرو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hunch over: قوز کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sight: site: a place sight: sth to see ( ...

٥ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chuckle: ریز ریز خندیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chuckle: ریز ریز خندیدن

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

serving: سرو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serving: سرو کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bunch: چند چیز از یک نوع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bunch: چند چیز از یک نوع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beacon: علامت دادن با چراغ یا نور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beacon: علامت دادن با چراغ یا نور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spent: گذشته spend

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spent: گذشته spend

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

dump: قال گذاشتن، دو در کردن ( بیشتر در ر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

opening act: دست گرمی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

opening act: دست گرمی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out banging: بیرون زدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ball up: مچاله کرده، گلوله کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ball up: مچاله کرده، گلوله کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ammunition: آتو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

ammunition: آتو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

twirly: دست پاچه، آشفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

twirly: دست پاچه، آشفته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stomp: I stomped on her heart روی قلبش پا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stomp: I stomped on her heart روی قلبش پا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot for the stars: بلند پروازی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot for the stars: بلند پروازی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deal: قضیه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gagging: شیرین کاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gagging: شیرین کاری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

roll with the punches: when things dont go your way and yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

roll with the punches: when things dont go your way and yo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lie back: دراز کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lie back: دراز کشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

well up: احساسات قوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

latte: قهوه لاته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

const: در برنامه نویسی برای پارامترهای ثاب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

const: در برنامه نویسی برای پارامترهای ثاب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cushions the blow: با پنبه سر بریدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

cushions the blow: با پنبه سر بریدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mumbling: زمزمه کردن، زیر لب چیزی گفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mumbling: زمزمه کردن، زیر لب چیزی گفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over pronouncing: ملا لغتی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over pronouncing: ملا لغتی بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fica: مخفف Federal Insurance Contribution ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fica: مخفف Federal Insurance Contribution ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gang up: لشگر کشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gang up: لشگر کشی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scrunchie: آشفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scrunchie: آشفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

accent: مشخص کردن، برجسته کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nibbley: ملچ ملوچ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nibbley: ملچ ملوچ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lens: لنز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

spot: تشخیص دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aware: مراقب بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aware: مراقب بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

usher: راهنما، نگهبان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

usher: راهنما، نگهبان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attachment: قطعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attachment: قطعه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

kook: شلخته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kook: شلخته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

coaster: زیر لیوانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

agent: مدیر برنامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

device: وسیله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unattainable: دست نیافتنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

unattainable: دست نیافتنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

shot: فرصت، موقعیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eligible: فرصت طلب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

looter: دزد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hanukkah: حنوکا، عید اخلاص یهودیان جشن یهودیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hanukkah: حنوکا، عید اخلاص یهودیان جشن یهودیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ride: اسب شهربازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

funfair: شهربازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

funfair: شهربازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

theme park: شهربازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

theme park: شهربازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hold up: معطل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hold up: معطل کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

second to last: یکی مونده به آخر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

second to last: یکی مونده به آخر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ment: توهم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ment: توهم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bactine: بتادین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bactine: بتادین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wax: اشک شمع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wax: اشک شمع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tootie: شخصیت کارتونی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tootie: شخصیت کارتونی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

trampled: له شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trampled: له شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crapweasel: Previously unknown person who sneak ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crapweasel: Previously unknown person who sneak ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whip: چرخاندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flush down: چیزی را با فشار آب شستن کشیدن سیفون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flush down: چیزی را با فشار آب شستن کشیدن سیفون

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beep in: پشت خطی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beep in: پشت خطی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

career: آینده شغلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

career: آینده شغلی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retainer: سیم دندان ( برای صاف شدن دندان ها )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

retainer: سیم دندان ( برای صاف شدن دندان ها )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

burgundy: رنگ بورگاندی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burgundy: رنگ بورگاندی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dressier: خوش تیپ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dressier: خوش تیپ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pregame: برنامه قبل از شروع بازی فوتبال یا. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pregame: برنامه قبل از شروع بازی فوتبال یا. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

life affirming: جنبه های شخصیتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cranberry: ذغال اخته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

major: رشته تحصیلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paleontology: فسیل شناسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smirky: بامزه ( با طعنه )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smirky: بامزه ( با طعنه )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crappy: مزخرف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

crappy: مزخرف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jolly: چاپلوسی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fraction in lowest terms: کسر ساده نشدنی, کسر تحویل ناپذیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sloppily: شلختگی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

computer cluster: رایانش خوشه ای نوعی از سیستم های ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

standing: مقام, جایگاه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

comfort character: Comfort characters are those charac ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های سیده زهرا برقعی