پرنیا اسد - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

checklist: فهرست بررسی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

feedback loop: چرخه بازخورد، حلقه انعکاسی، چرخه ان ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

social hierarchy: نظام طبقاتی اجتماعی طبقه بندی اجتما ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get foot in the door: پذیرش شدن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fine tune: به طور دقیق تنظیم کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

throb: تیر کشیدن، ذق ذق کردن، گز گز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

POT: قلک، جوایز

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downstream: در جهت جریان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mastering: تسلط، چیرگی، خبرگی،

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheath: پوشش، کاور، غلاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get head around: هضم کردن مثلا یک اتفاق را هضم کنم، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

feedback loop: چرخه بازخورد، حلقه انعکاسی، چرخه ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feedback loop: چرخه بازخورد، حلقه انعکاسی، چرخه ان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make public: عمومی کردن، عام کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scaleless: بدون مقیاس، مقیاس ناپذیر، بدون اندا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scaleless: بدون مقیاس، مقیاس ناپذیر، بدون اندا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

satellites: ماهواره ها

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outliner: خارج از محدوده ( داده های خارج از م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

key operation: عملکرد کلیدی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boundary line: خط قرمز، خط مرزی،

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

air passenger: مسافر هوایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

garner: جلب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trialogue: گفتگوی سه گانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

must read: خواندنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

much of: بسیاری از. .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

use of: استفاده از، کاربرد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prone: وادار، مستعد، محتمل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

overcommitting: بیش از حد پایبند بودن تعهد بیش از ح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gold star: ستاره طلایی ( منظور امتیاز )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commercial potential: سود تجاری، پتانسیل تجاری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

creative thinking: تفکر خلاق، تفکر خلاقانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

throb: تیر کشیدن، ذق ذق کردن، گز گز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throb: تیر کشیدن، ذق ذق کردن، گز گز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

screw: سر کار گذاشتن هم میشه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قدما: قدیمی، گذشته ancient

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unrhymed: بی وزن ممکنه معنی بده مثل شعر بی وز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get off butt: slang To start doing something, esp ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shove over: جا دادن، جا باز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

social hierarchy: نظام طبقاتی اجتماعی طبقه بندی اجتما ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rosicrucian: روزی کروشن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ipsissimus: کلمه ای در زبان لاتین، بالاترین مرت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suit: وفق دادن، تطابق دادن مناسب بودن، مت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nephesch: در کابالا به معنی Soul

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lisper: لکنت دار، شخص لکنت زبان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

silent news: روزنامه

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های پرنیا اسد