Mehrdad Sayehban - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bedspread: روتختی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bedspread: روتختی

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clothes hanger: چوب رختی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep the change: بقیه پول مال خودتان.

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep the change: بقیه پول مال خودتان.

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rare: کم پخته

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

social security: بهزیستی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health and social security: بهداری و بهزیستی

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

groceries: خواربار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

groceries: خواربار

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mashed: خرد شده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baked: تنوری

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

return: رفت وبرگشت ، ( انگلیس ) بلیط دو سره

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am afraid not: پاسخ منفی اما مودبانه و همراه با تا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i am afraid not: پاسخ منفی اما مودبانه و همراه با تا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

i am afraid: عبارتی مودبانه و نوعی عذرخواهی است ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am afraid so: وقتی میخواهیم خبر بد یا ناامیدکننده ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

boarding pass: کارت پرواز

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

sharp: دقیقا ، سر ساعت مترادف: precisely ( ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elbowroom: جابرای ارنج

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

attendant: مهماندار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

come on: روشن شدن مثال: as soon as that ligh ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rationing: سهمیه بندی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rationing: سهمیه بندی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sounds like: مثل اینکه

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

taxi rank: a place where taxis wait for custom ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

taxi rank: a place where taxis wait for custom ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow the expense: UK informal used for saying that yo ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

why on earth: informal used when you are extreme ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

why on earth: informal used when you are extreme ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

why on earth: how, what, why, etc. on earth. . . ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baggage claim: the area in an airport where arrivi ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

noodling: روشی برای صید گربه ماهی با دست در ا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lightening: رعد و برق

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lightening: رعد و برق

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wet: تازه مثال: Wet Paint رنگ تازه

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

detour: تغییر جهت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

detour: تغییر جهت

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deposit account: حساب پس انداز

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overdraft: بیش برداشت: بیش برداشت وقتی اتفاق م ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overdraft: بیش از اعتبار برداشت کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dial: تلفن ( تماس ) گرفتن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dial: تلفن ( تماس ) گرفتن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wanted: خواسته شده یا شدن مثال: You're want ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reduced: تخفیف داده شده

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chemist's: chemist's a shop where you can buy ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

camera shop: دوربین فروشی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

newsagent: کسی که صاحب ( باجه ، دکه یا کیوسک ) ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

newsagent's: ( باجه ، دکه یا کیوسک ) روزنامه فرو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

newsagent's: ( باجه ، دکه یا کیوسک ) روزنامه فرو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greengrocer: greengrocer's میشه میوه فروشی یا سب ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

greengrocer's: میوه فروشی یا سبزی فروشی greengroce ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

greengrocer's: میوه فروشی یا سبزی فروشی greengroce ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

butcher's: قصابی butcher's a shop where butch ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

butcher's: قصابی butcher's a shop where butch ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

laundrette: لباسشویی UK:lɔːnˈdret/ US:lɑːnˈdre ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

baker's: نانوایی ، شیرینی فروشی ، قنادی bake ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

baker's: نانوایی ، شیرینی فروشی ، قنادی bake ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jeweller: کسی که ساعت و جواهرات می فروشه یا ب ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grocer's: خرازی ، بقالی ، خواربار فروشی groc ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

test: معاینه کردن مثال: Let me test your ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conjunctivitis: التهاب ملتحمه یا کنژنکتیویت ( Conju ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjunctivitis: التهاب ملتحمه یا کنژنکتیویت ( Conju ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

razor: خودتراش a small device with a sharp ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

razor blade: تیغ خودتراش a thin flat piece of me ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

paste: رُب مثال: tomato paste رُب گوجه فرن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paste: رُب مثال: tomato paste رُب گوجه فرن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tinned: کمپود یا کنسرو مثال: Tinned fruit j ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tinned fruit: کمپوت

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tinned vegetables: کنسرو سبزیجات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

article: شیء

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

articles: اشیاء

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

radiator: شوفاژ

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

broom: جارو ( از نوع غیر برقی ) a brush w ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shower curtain: پرده دوش a curtain, usually made of ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shower curtain: پرده دوش a curtain, usually made of ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peg: گیره مثال: گیره لباس Clothes Peg a ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lamb chops: شیشلیک بره

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cooked meat: گوشت پخته

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slip: مترادف با petticoat معنی: ژیپون تعر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suit: "کت و شلوار" یا " کت و دامن" a jack ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dry cleaner: a store where clothes are cleaned w ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

launderette: لباسشویی UK:lɔːnˈdret/ US:lɑːnˈdret ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

launderette: لباسشویی UK:lɔːnˈdret/ US:lɑːnˈdret ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

invisible mending: تعمیر نامرئی ، رفو

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

patch: وصله a small piece of material sewn ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

visiting hours: the times when you are allowed to g ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cubicle: رختکن ( اتاق تعویض لباس و انتظار بر ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

stick out: بیرون آوردن مثال: زبانتان را بیرون ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inhale: به درون کشیدن هوا

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

employment: کار و بیمه های اجتماعی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teller: a person in a bank who receives and ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep still: حرکت نکن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

is that all: همین؟

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

is that all: همین؟

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

next time: وقت دیگر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

next time: وقت دیگر

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lighter shade: کم رنگ تر

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

darker shade: پر رنگ تر

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sunstroke: آفتاب خوردگی

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sliced bread: Sliced bread is a loaf of bread tha ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sugar caddy: شکر دان

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vegetable knife: کارد سبزیجات

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meat mincer: گوشت چرخکن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flying pan: ماهی تابه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mixing spoon: قاشق مخلوط کن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

food mixer: غذا مخلوط کن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cake tin: ظرف مخصوص شیرینی پزی

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mixing bowl: ظرف توگرد مخلوط کن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deodorant: اسپری زیر بغل

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deodorant: اسپری زیر بغل

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

nail polish remover: اَسِتون ( پاک کننده لاک ناخن )

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nail polish remover: اَسِتون ( پاک کننده لاک ناخن )

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

toiletries: soaps, shampoos, toothpaste, and ot ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loaded down with things: carrying or trying to carry a lot o ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loaded down: loaded down with things . carryin ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

loaded down with: loaded down with things . carryin ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hang the expense: blow/hang the expense UK informal ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang the expense: blow/hang the expense UK informal ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rake off: پورسانت گرفتن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

metals: فلزات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

metals: فلزات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tin: ظرف یا قالب مثال: Cake tin ظرف مخصو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flat: with no electrical power left in it ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiepin: سنجاق کراوات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tiepin: سنجاق کراوات

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chemist: ( انگلیس ) داروخانه دار ، دارو فروش ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dryer: سشوار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dryer: سشوار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

everyone: هر کدام مثال Every one of us مترادف ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yawp: نعره ، نعره زدن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

property deed: Property deeds are legal documents ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

set sb off: to cause someone to start doing som ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

actions: فعالیت ها مثال: I can describe phys ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sat down: گذشته نشستن ( sit down )

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put something down: گذاشتن چیزی روی زمین

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick something up: چیزی را برداشتن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

general description: توصیف کلی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

quite thin: کاملا لاغر

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teens: دوران نوجوانی مثال: He is in his te ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MID: اواسط مثال: he is in his mid - thir ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

australasia: اُسترالِزی ویکی پدیا: اُسترالِزی آم ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

calm: Calm=relaxed خونسرد

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be complete opposites: کاملا متفاوت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be together: Be in a romantic relationship منبع: ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go out with someone: Have a romantic relationship with s ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

couple: Couple: two people, often in a roma ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get on with somebody: با کسی تفاهم داشتن ، با کسی رابطه د ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

become flatmates: Start to be flatmates ( also become ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a piece of advice: یک نصیحت

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a piece of advice: یک نصیحت

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

see someone: Talk to or visit someone منبع: oxfo ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

closest friend: مترادف best friend

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

closest friend: مترادف best friend

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best friend: مترادف closest friend Most importan ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on well with someone: با کسی رابطه خوبی داشتن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get on well with someone: با کسی رابطه خوبی داشتن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get on with someone: با کسی تفاهم داشتن ، با کسی رابطه د ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circle: دور چیزی دایره کشیدن مثال: circle t ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jumper: تو کانادا و امریکا میگن sweater or ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweater: تو کانادا و امریکا میگن sweater or ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull over: پُلیوِر تو کانادا و امریکا میگن swe ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

smart: ( لباس و کفش ) رسمی متضاد: Casual

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

changing room: مترادف ها Trying Room یا Fitting Ro ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

change: پول خرد ، الباقی پول ، باقیمانده پو ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

put in: مترادف enter هم میشه به معنی وارد ک ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mussel: صدف سیاه ویکی پدیا: صدف سیاه نام عم ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chilli: فلفل قرمز UK: chilli US: Chili

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just over: متضاد just under

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pan fry: to cook food in a pan in a small am ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tart: تارت ( به فرانسوی: Tarte ) نوعی شیر ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slow train: قطار کند رو متضاد fast train=قطار س ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

police radar: رادار پلیس

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entrance: ورودی ؛ مترادف way in هم هست.

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

second floor: طبقه دوم

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

second floor: طبقه دوم

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

courtyard: A courtyard or court is a circumscr ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coffee table: میز جلو مبلی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

correct order: جمله بندی صحیح ، جمله بندی درست یکی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

correct order: جمله بندی صحیح ، جمله بندی درست یکی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard drive: A hard drive is the hardware compon ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

web address: Cambridge Dictionary: an internet a ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat: مغلوب/شکست دادن ( یک تیم ورزشی )

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lonely hearts: بی کسان

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crouching: معنی: خیزان مثالی برای درک بهتر این ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cafe bar: a cafe which also serves alcoholic ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ryokan: ریوکان یا مسافرخانهٔ ژاپنی ( به ژاپ ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tourist information office: =Tourist Office an office that supp ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tourist office: an office that supplies information ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tourist information: another name for tourist informatio ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get someone: ( کسی را ) صدا کردن/به پای تلفن آور ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

achive: کلمه achive اشتباست درستش achieve ه ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

build: بزرگ تر کردن چیزی ، افزایش دادن یا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go around: یکی از معانیش میشه دیدار/دیدن کردن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go round: یکی از معانیش میشه دیدار/دیدن کردن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quotation mark: تفاوت Single quotation marks و Doub ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gentlest: نجیب ترین

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make up an excuse: بهانه آوردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tell lies: دروغ گفتن • متضاد: tell the truth

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live together: • متضاد: live apart

٩ ماه پیش

مدال‌های Mehrdad Sayehban