⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
اردشیر میرزاد
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
خاویار
در واژه نامه ی بوندهشن, خاگیها به چم تخم ماهی میباشد. خاگ یا هاگ به چم بذر یا تخم. شاید واژه ی خاویار از این بنواژه باشد...
١٣٩٩/٠٧/٠٣
0
|
0
2
کلنجار
دکتر مجمدتقی صالحی دندانپزشک
واژه ی کلنجار با واژه ی کارچار و کارزار همانسته است به چم درگیری, با خود کلنجار رفتم : با خود درگیر بودن
این و ...
١٣٩٩/٠٦/٢٠
2
|
0
3
کلات
کلات یا کلاته: دژ
همخانواده با سانسکریت : کرته
١٣٩٩/٠٦/٢٠
4
|
0
4
پرسون
برابر فارسی برای واژه ی دقیق
پرسون: دقیق
پرسونش: دقت
١٣٩٩/٠٦/١٥
0
|
0
5
دگریدن
تغییر,تحول,تبدیل
دگشتن, دگریدن,
بن اکنون←دگر.
نام مصدر←دگرش
دگرگونی, تغییر, از حالتی به حالتی دگشتن تغییر کردن
کارواژه(فعل)نو سا ...
١٣٩٩/٠٦/١٥
2
|
0
6
سما
ریشه ی واژه ی سما. این واژه با آسمان هم چم( هم معنی) و همانند هست. در اوستا سه دیس آسما, سما, سمان هست. و ریشه ی آن به دورانی باز میگردد که گنبد آسم ...
١٣٩٩/٠٦/١٤
2
|
0
7
منجمد
فارسی آن ؛شجودن , شجیدن , شجاییدن:سرد شدن, یخ زدن , فسردن, از سرما سخت شدن, یا تباه شدن
شجایش : انجماد
خاک دریا شود بسوزد آب
بفسرد نار و ...
١٣٩٩/٠٦/١٤
0
|
0
8
وخت
این واژه آریایی ست و به چم (معنای) پایش بیدارباش در نگاه آوردن و همخانواده با watch (=ساعت-نگاه) و awake (=بیدار) است که همه از ریشه آریاییweg- به م ...
١٣٩٩/٠٦/١٤
6
|
0
9
اوجاق
برابر فارسی آن:
چراغ
آتشدان
اجاق گاز:چراغ گاز
١٣٩٩/٠٦/١٠
0
|
0
10
چالش
در پاسخ به علی :
زبان فارسی زبانی بسیار پویا هست و ما گرچه در گویش روزانه واژگان ترکی یا عربی بسیاری داشته باشیم ولی همچنان دربرابر آنها برابرها ...
١٣٩٩/٠٦/١٠
36
|
1
11
آلاچیق
این واژه تاتاری است و برابرهای پارسی آن این است:
چترپناه
چتربان
سایه بان
١٣٩٩/٠٦/١٠
6
|
1
12
هازمان
جامعه، اجتماع.
دانش هازمانی (علوم اجتماعی)
هازمان شناسی (جامعه شناسی)
١٣٩٩/٠٦/٠٧
4
|
0
13
اجبار
واژه ی اجبار ، مجبور عربی ست. و پارسی آن چنین هست:
[اَبایش] از ریشه ی ابایستن، بایستن ، باید
١٣٩٩/٠٦/٠٧
0
|
0
14
پرسپکتیو
ژرف نگار
١٣٩٩/٠٦/٠٦
0
|
0
15
جانی
در فارسی اوستایی، کسی که جان گیرد. و عربی آنرا از پارسی وام گرفته است
١٣٩٩/٠٦/٠٦
2
|
1
16
پومان
پومان: انسان ، بشر
پومان داتا: حقوق بشر
دژپومان : ضد بشر , ضد انسان
١٣٩٩/٠٦/٠٥
0
|
0
17
مهور
مهور که به عربی محور گویند از فارسی مهور و شکل باستانی ان میخور بوده است، میخ ور.
١٣٩٩/٠٦/٠٥
2
|
0
18
رصد
نپاهش از نپاهیدن و نپاهشگاه رصد خانه است
١٣٩٩/٠٦/٠٥
0
|
0
19
سه بعدی
برابر فارسی:
سه پودی،
١٣٩٩/٠٦/٠٥
0
|
0
20
جراح
این واژه عربی هست .و برابر فارسی آن در زبان پهلویگ این است:
کَرینتار
پزشک کرینتار: دکتر جراح
این واژه از ریشه ی کَریتن به چم(معنای) برش دهند ...
١٣٩٩/٠٦/٠٥
2
|
0
21
تداخل
به فارسی:
(در هم سپوزی)
از سپوختن،سپوزیدن. فرو رفتن ، خلیدن، در هم فرو رفتن
١٣٩٩/٠٦/٠٥
0
|
0
22
سپهر
سپهر واژه ای از فارسی باستان. در اوستا به چم(معنای) سِپَر. که گویا از این رو برای آسمان و جو زمین به کار می رود که مانند سپری پیرامون زمین است. و از ...
١٣٩٩/٠٦/٠٥
6
|
0
23
اسپاش
اِسپاش ناو : برابر واژه ی سفینه ی فضایی
اسپاش پیما : فضاپیما
زمان اسپاش: فضا زمان
اسپاش نورد : فضانورد
١٣٩٩/٠٦/٠٥
2
|
0
24
اول
اول واژه ایست ایرانی. در اوستا اَئِوَ به خط اوستایی (𐬀𐬉𐬎𐬎𐬀) میباشد{رجوع به واژه نامه ی اوستایی}. در پهلویگ اِوو یا آسل, ایوک. ای که در پایان وا ...
١٣٩٩/٠٥/٢٩
4
|
1
25
بورا
بَوْرا، بَوْرگ، ببْرا، ببْرگ :واژه ی فارسی اوستایی به چم(معنی) سگ آبی، واژه ای هندو اروپایی انگلیسی beaver ، نام جانور ٭بورگ٭ هست که گونه ای سنجابسا ...
١٣٩٩/٠٥/٢٠
2
|
0