⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
صالــــــح افتخـــــــــــــاری
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
have a point
به نکته باریکی اشاره کردن
١٣٩٩/٠٥/١٨
4
|
0
2
speak of the devil
چه حلال زاده!حلال زاده پیدایش شد!
١٣٩٩/٠٤/٢٧
10
|
0
3
not playing with a full deck
باهوش نبودن،احمق بودن
١٣٩٩/٠٤/٢٤
4
|
0
4
curiosity killed the cat
زبان سرخ سر سبز دهد بر باد
١٣٩٩/٠٤/١٤
2
|
1
5
break new ground
انجام دادن چیزی که قبلا انجام نشده است.
١٣٩٩/٠٢/٣٠
6
|
0
6
get the better of
حیله و فریب دادن
transitive, idiomatic) To trick or con)
١٣٩٩/٠٢/٠٥
4
|
1
7
get over with
تمام کردن،به پایان رساندن
١٣٩٩/٠٢/٠٢
15
|
1
8
ups and downs
زمان ها خوب و بد
١٣٩٩/٠١/١١
4
|
1
9
drift about
غریبه شدن
١٣٩٩/٠١/١١
0
|
0
10
get cold feet
ناگهان نگران شدن برای انجام چیز/کار برنامه ریزی شده
١٣٩٩/٠١/١٠
6
|
0
11
Well then
خیلی خوب
١٣٩٩/٠١/٠٩
6
|
0
12
small world
meeting someone not expected to be at a certain place
encountering the same people, events, or situations in an unexpected place
someone knows ...
١٣٩٩/٠١/٠٩
0
|
0
13
waste your breath
نفستو حروم نکن!
١٣٩٨/١٢/٢٠
2
|
1
14
grind to a halt
کاملا متوقف کردن(خودرو٫..و..)
١٣٩٨/١٢/١١
2
|
0
15
look out for
Keep a watch for sth/sb
١٣٩٨/١٢/١١
4
|
1
16
rough it
برای مدت کوتاهی با امکانات حداقل به سر بردن
١٣٩٨/١٢/٠٧
6
|
0
17
Work at sth
make an effort to do sth well.
١٣٩٨/١٢/٠٧
0
|
0
18
in good shape
رو فـرم
١٣٩٨/١٢/٠٧
15
|
0
19
turn around
میسر را تغییردادنو با راه دیگر روبرو شدن
١٣٩٨/١٢/٠٧
13
|
1
20
have had enough of
چیز خسته کننده را متوقف کردن
١٣٩٨/١٢/٠٦
4
|
1
21
Make ends meet
مدیریت و بهره وری در خریدن اشیا با پول
١٣٩٨/١١/١٦
2
|
1
22
give and take
Compromise people and inverse
١٣٩٨/١١/٠٩
2
|
0
23
show off
قیافه گرفتن،پز دادن ،و...
١٣٩٨/١١/٠٩
10
|
0
24
go out and about
رفتن به مکانهایی که شما میتوانید مردم را ببینید؛مثلا:مکانهای عمومی،و.. .
١٣٩٨/١١/٠٤
0
|
0
25
break the ice
راحت باشید؛خونه خودتونه
گفتن یا انجام دادن کاری یا چیزی که باعث میشود دیگران راحت تر باشند
١٣٩٨/١١/٠٤
13
|
1
26
next door to
جنب
١٣٩٨/١١/٠٤
0
|
0
27
be yourself
طبیعی باش
١٣٩٨/١١/٠٢
55
|
5
28
go on about
صحب کردن به مدت طولانی
١٣٩٨/١١/٠٢
10
|
0
29
burst out laughing
زیر خنده زدن
١٣٩٨/١٠/٢٠
15
|
0
30
think highly of
فکر و عقیده خیلی خوب داشتن نسبت به..
١٣٩٨/١٠/١٩
4
|
0
31
just round the corner
Round the corner
همین نزدیکیا
١٣٩٨/١٠/١٨
6
|
1
32
for goodness sake
oh, for goodness sake, Pari has written a letter!
عجب! پری نامه نوشته است!
١٣٩٨/١٠/١٧
0
|
0
33
if you like
با پیشنهادت موافقم
١٣٩٨/١٠/١٦
4
|
1
34
talk down to somebody
مثل احمق رفتار میکنه با من
١٣٩٨/١٠/١٣
6
|
1
35
good with his hands
توانا برای استفاده از دستهایش بخوبی
١٣٩٨/١٠/٠٦
2
|
1
36
no good at
ناتوان بودن
١٣٩٨/١٠/٠٦
2
|
0
37
any good at
توانا بودن بخوبی در نقاشی و ترسیم
١٣٩٨/١٠/٠٦
4
|
1
38
think back to sth
خاطره بازی کردن
به گذشته خیره شدن
١٣٩٨/١٠/٠٦
6
|
1
39
be out of touch
نشناختن یا درک نکردن و نفهمیدن راجع به موضوع خاص
١٣٩٨/١٠/٠٣
27
|
0
40
get into the habit of doing sth
گسترش یک عادت خاص
١٣٩٨/١٠/٠١
8
|
1
41
get on top of
مدیریت و انجام دادن چیزی
١٣٩٨/١٠/٠١
10
|
1
42
on the tip of my tongue
نوک زبونمه (اصطلاح روانشناسی که در آن شخص آن کلمه یا چیز دیگر را فکر میکند جایی دیده و نیتواند در آن لحظه بیاد آورد؛ فلذابا دیدن اولین کلمه از آن قاد ...
١٣٩٨/٠٩/٢٩
10
|
0
43
on the tip your tongue
نوک زبونتون
١٣٩٨/٠٩/٢٩
2
|
0
44
pick something up
یادگرفتن چیزی بدون تلاش زبیاد
١٣٩٨/٠٩/٢٩
15
|
1
45
keep up with someone
پیشرفت کردن در یک سرعت هم اندازه نسبت به دیگران
١٣٩٨/٠٩/٢٩
8
|
0
46
brush up on sth
بهتر کردن مهارت یا دانش
١٣٩٨/٠٩/٢٩
8
|
0
47
stick at sth
ادامه دادن به انجام کاری حتی آن مشکل باشد
تا پای نفس ادامه دادن
١٣٩٨/٠٩/٢٩
10
|
1
48
go back
برگشتن به رابطه،مکان(منظور شهر ،روستا،کشور،قهوه خونه و...)،کار و فعالیت و...
١٣٩٨/٠٩/٢٨
8
|
1
49
finish off
انجام دادن آخرین بخش چیزی
Finish sth off
١٣٩٨/٠٩/٢٨
8
|
0
50
turn up
. Be found by chance
١٣٩٨/٠٩/٢١
6
|
1
1
2
<