
Ghadery
دیکشنری
٦٨
٠
امتیاز در دیکشنری
٤٧٤
رتبه در دیکشنری
٤,٠٠٢
لایک
٤٩
دیسلایک
٨
پیشنهادهای برتر
٥ ماه پیش
٣
گذارندن. سپری کردن.
٥ ماه پیش
٣
در پی. در دنباله ای. در ضمن.
٥ ماه پیش
٣
تصور اشتباه را ایجاد میکند.
٥ ماه پیش
٣
مجهز به ابزار. مثلا یک مکانیک یک نجار یک اشپز یک قصاب وغیره لباس ویا تجهیزات را استفاده میکنند که به شغل مربوط باشه. البته درباره ویژگی استفاده میشه
٥ ماه پیش
٢
یکی از معانی درست همانطور که در ما بین خود ما فارسی زبانها رایج است. معنی پیچوندن. دست بسر کردن. دور زدن کسی.
ترجمههای برتر
ترجمهای موجود نیست.
سوالهای برتر
پاسخی موجود نیست.
پاسخهای برتر
پاسخی موجود نیست.