parham - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

minimize: به حداقل رساندن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring about: موجب شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gauge: برآورد کردن

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

age appropriate: مناسب سن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

age appropriate: مناسب سن

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

boast: یه چیزی مثل show off

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn on: حشری کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dot with: پراکنده بودن از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dot with: پراکنده بودن از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cast: مجموعه بازیگران

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

larynx: حنجره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

larynx: حنجره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make love: رابطه برقرار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring about: موجب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catch on: مد شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rely on: count on sb اعتماد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spillover: the necklace beads spill over the f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gauge: برآورد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get in: 1 داخل شدن 2 پذیرفته شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hit up: تماس گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take attendance: حضور غیاب کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

purpose: هدف target goal

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wipe: پاک کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

farewell: خداحافظی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mainstream: اکثریت اغلب

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cling to the hope: امید داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cling to the hope: امید داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fold: برابر ten thousandfold ده هزار براب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

minimize: به حداقل رساندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

im done: خستم بریدم کارم تمومه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lie off: دور ایستادن

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های parham