دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٤٢٧
رتبه در دیکشنری
٥,٤٢٠
لایک
٤٢
دیس‌لایک
٣
جدیدترین پیشنهادها
٧ ماه پیش
٠
آشفته، تنظیم نشده، مختل، غیر عادی
٧ ماه پیش
٢
عدم پیوند، گسستگی، فاصله گیری، جدایی
٧ ماه پیش
١
روی کسی را کم کردن، قدرت نمایی کردن، مغلوب کردن، خودنمایی کردن
٧ ماه پیش
٢
بی ثمر، بدون میوه، بی بار the bare tree
٧ ماه پیش
٠
با اطمینان، با اعتماد به نفس، قاطعانه she smiles assuredly and reminds the students. . .
جدیدترین ترجمه‌ها
ترجمه‌ای موجود نیست.
جدیدترین پرسش‌ها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخ‌ها
٤
رأی
٣
پاسخ
١١٩
بازدید
اصطلاح انگلیسی "watch out for his sly move " به چه معناست ؟
١٠ ماه پیش
٠
رأی
مواظب باش بهت کلک نزنه، مواظب حیله گری او باش
١٠ ماه پیش
٠
رأی
٥
پاسخ
١٧٢
بازدید
ترجمه روان و دقیق جمله زیر I'd made it clear to Sebastian I didn't want a visible presence. So maybe he’d listened and kept shit low key.
١ سال پیش
١
رأی
به سباستین توضیح دادم که نمی خوام کسی متوجه حضورم بشه (کسی بو ببره). پس احتمالاً بهم گوش کرده و صداشو درنیاورده.
١ سال پیش