نیما جعفری - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strip off: Stripping off the leaves چیدن برگ ه ...

٣ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hold the: Don't put in the ____; To not inclu ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get something across: منظور خود را فهماندن

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

to the letter: Exactly

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get on with it: یالا دیگه زود باش

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

keep on pushing: همین طوری پیش برو، آفرین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep on pushing: همین طوری پیش برو، آفرین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open to new ideas: I'm open to new ideas من ذهن باز و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get something across: منظور خود را فهماندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring somebody out: روی فرد خجالتی را باز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring somebody out: روی فرد خجالتی را باز کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

racism: نژاد پرستی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look on: در نظر گرفتنconsider

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

material good: اینجاmaterial مهم میشه معنی کرد Mat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sooner or later: Eventually In the end Finally

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

breathe heavily: سخت نفس کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

breathe heavily: سخت نفس کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to the letter: Exactly

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lemon: A car that doesn't work well

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break up: To lose a phone signal; to start lo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bells and whistles: I just want a reliable car. I'm not ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tied to: وابسته بودن به. . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

can i start you off with: Would you like to start your meal w ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

can i start you off with: Would you like to start your meal w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

round of drinks: Drinks for a whole group *He offer ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

round of drinks: Drinks for a whole group *He offer ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

command: جلب کردن ( توجه کسی )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frivolous: •نا چیز •کم ارزش •بیهوده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drive one nuts: It drives me nuts when people talk ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break out: to appear; to occur ( often suddenl ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constant: همه معانی که دوستان گفتند درسته ولی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

downsides: نقاط ضعف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rootless: احساس سرگردانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rootless: احساس سرگردانی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duplicated: رونوشت شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

due for: Ready to have; Time for sth to happ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

originate: ریشه داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flatteringly: پر جلوه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hype: جار و جنجال

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regulate: برخورد کردن - رفتار کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

geological formation: پیدایش زمین شناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

geological formation: پیدایش زمین شناسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold the: Don't put in the ____; To not inclu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frequency: کثرت وقوع چیزی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

apellation: اپیلاسیون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apellation: اپیلاسیون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

donate: نشانگر بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dog meat: گوشت سگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pro peace: طرفدار صلح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

strip off: Stripping off the leaves چیدن برگ ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reserves: مناطق حفاظت شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infested: هجوم آورنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give someone the time of day: Give someone the time of day یعنی: ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mother's apron strings: Tie to your mother's apron strings ...

١ سال پیش

ثبت اولین پیشنهاد

-

دیکشنری

-

١ سال پیش

مدال‌های نیما جعفری