تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

وجه مشترک پیدا کردن it is had to draw paralles between girls and boys این کاره سختی هست که بین دختر ه و پسر ها وجه مشترکی پیدا کرد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

. worth having been used : worth the time money, etc This computer wasn't cheap, but it was money well spent تلویحا : ارزشش رو داره، می ارزه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

To walk casually around ( some place ) without any definite purpose or destination

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

یه جورایی میشه گفت: وجه تسمیه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

considering: با توجه به با نظر به اینکه: Given his age, he’s in excellent physical condition

پیشنهاد
١

تمام تلاشت رو بکنی برای بهبود چیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

Think

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

از حق . . . . محروم کردن محروم کردن از حق ( طبیعی، چیزی که حق طرف بوده و بهش ندادن )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نظر خود را گفتن Speak someone's mind spoke her mind = اون نظر خودشو گفت i'll speak my mind = من نظر خودم را خواهم گفت

پیشنهاد
١

به دلیل مسائل متعدد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

راستی . . .