پیشنهادهای مسعودکریمی (١١)
وجه مشترک پیدا کردن it is had to draw paralles between girls and boys این کاره سختی هست که بین دختر ه و پسر ها وجه مشترکی پیدا کرد.
. worth having been used : worth the time money, etc This computer wasn't cheap, but it was money well spent تلویحا : ارزشش رو داره، می ارزه
To walk casually around ( some place ) without any definite purpose or destination
یه جورایی میشه گفت: وجه تسمیه
considering: با توجه به با نظر به اینکه: Given his age, he’s in excellent physical condition
تمام تلاشت رو بکنی برای بهبود چیزی
Think
از حق . . . . محروم کردن محروم کردن از حق ( طبیعی، چیزی که حق طرف بوده و بهش ندادن )
نظر خود را گفتن Speak someone's mind spoke her mind = اون نظر خودشو گفت i'll speak my mind = من نظر خودم را خواهم گفت
به دلیل مسائل متعدد
راستی . . .