دکتر محمدرضا ایوبی صانع - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

yo: an informal way for "hello

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unfinalizability: پایان ناپذیر - تمام ناشدنی - بی پای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

newly rich: تلویحاْ:تازه به دوران رسیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

casual: informal note:informal is correct, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wild: سرکش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slow down: کند کردن reduce

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hostile: ناپسند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

levity: شوخ طبعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soon: مانند آن، نظیر آن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hulking: گنده بک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serendipity: as a tale character in a children's ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

class: مکتب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rough: چرکنویس خام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backdrop: پشت پرده، پشت صحنه و مانند آن. . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phoenix: ققنوس یا موسیقار: نقل است این پرنده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embark: launch

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supertitle: surtitle

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surtitle: supertitle

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slumdog: The definition of a slumdog is a ve ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slumdog: The definition of a slumdog is a ve ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smudge: indistinct

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indistinct: smudge

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

eternal: permanent

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eternal: permanent

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

permitting: let

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crushed under a heel: کنایه از لگدمال کردن، منکوب کردن و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

smeared with dirt: ر. ک. crushed under a heel وflatten ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

phantom: رؤیا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimental: سانتی مانتال. دهه 60 به بانوانی می ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

show: برنامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soaps: a television or radio drama serial ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cavort: slap - stick جنگولک بازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

manga: a style of Japanese comic books and ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anime: a style of Japanese film and televi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

account: به خاطرِ، به دلیلِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ethical: moral

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indeed: After all

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delve: investigate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

preoccupation: مشغولیت فکری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harsh: rough

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

therefore: و به تبع آن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quicksand: باتلاق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quicksand: باتلاق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pregnant: meaningful

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

way out: راهِ در رو :راه فرار ر. ک رومئو و ژ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slapstick: شیلنگ تخته انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as if: ( informal ) used to say that you d ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

consilience: تلویحاً همان" تسامح و تساهل" خودمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

delimit: limit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

junk: قراضه اصطلاح junk food به معنی غذای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wave: shake such as: . . . and Ivan Anton ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gave up the ghost: gave up the ghost it is an idiom an ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge: persuade

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

invasion of privacy: نقض حریم خصوصی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faithfulness: honesty

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brown man: A person of Indian origin ( include ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waffle: شرّ وور، . . . وشعر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glimpse: glance

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clink: to make or cause something to make ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skilful: artful

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pedagog: لله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

denunciation: تفتیش عقاید

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pullet: a young chicken, especially one tha ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virtue: advantage

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mellow: soft, rich and pleasant

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feeble: weak

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoil: ruin

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoil: damage

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

substance: بستر، زمینه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

match: example: Misha is a match for her ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fou: مردِ عاشق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humble: modest

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

modest: humble

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sober: serious and sensible

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sober: serious and sensible

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carry out: perform

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apt: appropriate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apt: درخور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apt: شایسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all alone: by yourself به تنهایی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unfrequently: rarely

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critical: واکاوی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sink: در علم زیست شناسی، به معنای مقصد، د ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brittle: hard but easily broken

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retired: کز کردن به این جمله توجه کنید:and t ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambition: something that you want to do or ac ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extinct: no longer in existence

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land: مکان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

land: محل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thick: پر و پیمون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

folk: people in general تو لفظ خودمون: کو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bow down: to allow somebody/something to tell ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bow down: to allow somebody/something to tell ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the ether: ( old use or literary ) the upper p ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vengeance: انتقام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dust off: to remove dust, dirt, etc. from som ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humble: دست کم گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humble: humble bee:زنبور درشت جناب سعدی بزر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

done: قطع رابطه کردن، کات کردن به این جمل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

along with: همزمان با به این جمله توجه کنید: It ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

survey: investigate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

instability: نارسایی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

counterpose: مقابله کردن، تذکر:گاه به اشتباه از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deejay: In Jamaican music, a deejay ( DJ ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dustbin: البته ترجمه word for word آن می شود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mend: تعمیر کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mutter: پچ پچ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mutter: پچ پچ کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afford: ( usually used with can, could or b ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

semblance: سراب به توضیحی که در آکسفورد آمده ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afford: توان خرید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

afford: استطاعت مالی

١ سال پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ سال پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slither: تحریف

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

excessive: زیاده گویی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring: وارد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

please: بی خیال ( به صورت اصطلاح استفاده می ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dedicated to the memory of: پیشکش به خاطر. . . ( نام شخص یا ضمی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traditionally: عرفاً، بطور عرفی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wrong: ?what is wrong with you چه مرگته؟ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

since: زمانیکه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

israel: کلمه اسرائیل مربوط به زبان عبری است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

israel: کلمه اسرائیل مربوط به زبان عبری است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sit your asses down: بگیرید بتمرگید! ( اصطلاح )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

incapacitated: از کار افتاده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

incapacitated: از کار افتاده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be it so: ان شا الله ( اصطلاحاً )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

never mind: بی خیال ( اصطلاحاٌ )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fuck up: گند زدن ( اصطلاح )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

morbid: dread of, fear of, phobia ( as a su ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in particular: منحصراً ، بطور ویژه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in particular: منحصراً ، بطور ویژه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

deep seated: مزمن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heliotherapy: پرتو درمانی ( تلویحاً )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elegant: تجملی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lasting: ازلی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lingering: ازلی ، ابدی ، مانا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lingering: ازلی ، ابدی ، مانا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chiropody: این کلمه در اصل از دو ریشه لاتین ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

site: جایگاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bibliophile: کتاب باز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bibliophile: کتاب باز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

apathy: lack of interest ; enthusiasm or co ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heliocentric: منظومه شمسی ( تلویحاً )

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chiromancy: این واژه از دو قسمت chiro ( ریشه لا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chiromancy: این واژه از دو قسمت chiro ( ریشه لا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

euphony: euphony متشکل از پیشوند eu ( به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

euphony: euphony متشکل از پیشوند eu ( به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

megalomania: megalomania از پیشوند لاتین megalo ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

megalomania: megalomania از پیشوند لاتین megalo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ethn: ethn ریشه ای لاتین به معنای nation ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

biography: An account of someone's life writte ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

biography: An account of someone's life writte ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

anonymous: Of unknown name

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anonymous: Of unknown name

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

globally: بطور کلی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

modulation: تعدیل پذیری ( یکی از استراتژی های ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

outlook: منظر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlook: منظر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thaumaturge: thaumaturge از دو ریشه لاتین thauma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thaumaturge: thaumaturge از دو ریشه لاتین thauma ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

epitaph: قبرنوشته . قبرنوشت. گورنوشته. گورنو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

epitaph: قبرنوشته . قبرنوشت. گورنوشته. گورنو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

photo: phot or phos are the Greek roots wh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

photo: phot or phos are the Greek roots wh ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bank: west bank : کرانه باختری ( قسمتی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bank: west bank : کرانه باختری ( قسمتی از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

neuralgia: ناراحتی اعصاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the: the' or 'theo' as a Greec's root in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slither: corruption

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alteration: manipulation

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

undertranslation: ( ترجمه ) زیرنویس { معمولاً برای فی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alabaster: عاج گون ( تشبیه سفیدی چیزی به رنگ س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alabaster: عاج گون ( تشبیه سفیدی چیزی به رنگ س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to the devil: مرده شورتو ببرن ( اصطلاح البته بی ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cavorting: پشتک و وارو زدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chumch: چامچ و یا چمچا در زبان هندوستانی به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imperfectly: کج و معوج

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flicks: سینما

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elicit: چهره در هم کشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proper: خودِخودش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

proper: خودِخودش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bhai: ها ( برای تأکید ) . مثلاْ خودشه ها!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bhai: ها ( برای تأکید ) . مثلاْ خودشه ها!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doing their job: وظیفه شناس ( صفت ) : doing - their ...

١ سال پیش

مدال‌های دکتر محمدرضا ایوبی صانع