دکتر محمدرضا ایوبی صانع - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and: می خواهم این بار and را مثل واو حال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

just: به این جمله دقت کنید: Just think ba ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

only loosely: برداشت آزاد به این جمله دقت کنید: “ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

AS: همین طور به این جمله دقت کنید: And ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loosely: سهل انگارنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

loosely: باری به هر جهت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pseudonym: august name

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thwart: ناکام شدن یا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wardrobe: به این جمله دقت کنید: he went to th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blame: conviction

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scold: blame

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cope: to deal with and attempt to overcom ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cope: deal

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curse: نفرین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

furnished: مبله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

distasteful: بی مزه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

things then: بعدها به این جمله توجه کنید: Things ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adjoin: to add or attach by joining - ibid

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

succinctly: جان کلام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caught up: ر. ک. catch up تلاش بیشتر برای جبرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frock: ظاهراً در حال حاضر به لباس های بلند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

frock: ظاهراً در حال حاضر به لباس های بلند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mend: وصله پینه به این جمله از Soviet دقت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rummage: to make a thorough search or invest ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

and: این بار می خواهم and را اما، لکن و ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maxim: به قول معروف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

maxim: به قول معروف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perspicuous: transparent

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obscurity: transparent

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spill: to flow over the edge of a containe ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worn: exhaust

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worn: exhaust

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neatly: مرتباً

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neatly: به طور مرتب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

afar: from afar ( Idioms ) : ( literary ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acclaim: to praise or welcome somebody/somet ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweeper: پاکبان این عنوانی است جدید که امروز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

savage: بی فرهنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sincerity: the quality or state of being since ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

junction: the place where two or more roads o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sapper: a soldier whose job is to build or ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infantryman: a soldier who fights on foot. Ox

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

err: to make a mistake. Ox

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

err: to make a mistake. Ox

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mutter: to speak or say something in a quie ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bewilderment: a feeling of being completely confu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perish: to die, especially in a sudden viol ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

leak: به این جمله دقت کنید: who had been ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

latest: تازه ترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

latest: جدیدترین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prosody: . Ox. ( specialist ) the patterns o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

subliminally: in a way that affects your mind eve ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aura: aura ( of something ) a feeling or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

odd: strange or unusual. Ox

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sweat: drops of liquid that appear on the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swarm: به نظرم هجومی است که به صورت گروهی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temptation: the desire to do or have something ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

purple: البته به نظرم با رنگ بنفش violet تف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triumphant: very successful in a way that cause ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wine god: Greek God of Wine & the Grape Harve ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sarcasm: irony

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tamer: a person who trains wild animals. O ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tentativeness: the state of not being definite or ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clerk: a person whose job is to serve cust ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reading glasses: عینک مطالعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reading glasses: عینک مطالعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

fluff: به این جمله دقت کنید از کتابSoviet: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gone out: به این جمله از کتاب شازده کوچولو دق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gone out: به این جمله از کتاب شازده کوچولو دق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phew: پوف! برای مواقعی که از یک کاری احسا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tramp: a person with no home or job who tr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tramp: با توجه به تعریف آکسفورد فکر می کنم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tramp: با توجه به تعریف آکسفورد فکر می کنم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foresee: to think something is going to happ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foresee: to think something is going to happ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shamble: to walk in a slow and lazy way or w ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

babe: a word used to address a young woma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

babe: a word used to address a young woma ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sumptuously: in a very expensive or impressive w ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stood: به این جمله از یک داستان قدیمی یهود ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

adorn: to make something/somebody look mor ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

binder: با توجه به تعریف آکسفورد، واژه زونک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enquiry: تحقیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enquiry: an official process to find out the ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

such are the blessings of my god: در صفحه 246 کتاب in other words خان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unco: strange. Mer

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offensive: rude in a way that causes somebody ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

balderdash: ideas, statements or beliefs that y ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tawdry: glitter

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preachy: trying to give advice or to persuad ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

customary: traditional

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intricate: complex

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mansion: بر وزن منزل وبه همین معنی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sideboard: کنسول

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goblet: a cup for wine, usually made of gla ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

resentment: a feeling of anger or unhappiness a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convince: persuade

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

persuade: convince

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infuriate: annoy

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

allegory: anecdote

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peevishly: in a way that shows you are easily ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

long entry: به این جمله از کتابSoviet دقت کنید: ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tartuffe: a religious hypocrite and protagoni ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shaggy: pubescent

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bulge brow: بهترین معادل برای این ترکیب یه اصطل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarf: a piece of cloth that is worn aroun ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

co text: The words surrounding a particular ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heaven: البته در حال حاضر معنی آسمان می دهد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

water: به این جمله از شازده کوچولو دقت کنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reality: مفهوم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cumulative: بسزا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cumulative: قابل ملاحظه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

implicature: the act of suggesting that you feel ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ill educated: تحصیلکرده ( از داستان shooting an e ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fantom: رؤیا ( نام هواپیمای فانتوم هم به هم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reincarnation: تولد دوباره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reincarnation: تولد دوباره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

what: مگر . جز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expressive: روراست ، رک ، رک و پوست کنده ، صریح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expressive: روراست ، رک ، رک و پوست کنده ، صریح ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

no no: a thing that is not possible or acc ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just to be on the safe side: صرفاً جهت اطمینان ، فقط محض اطمینان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presentable: آراسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

presentable: آراسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heck: جهنم دره I'm wondering where the he ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

that: چرا که؛ چونکه:but it was different ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that: چرا که؛ چونکه:but it was different ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

preoccupied: مشفقانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

only: به جز ، غیر از ، به غیر از

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

only: به جز ، غیر از ، به غیر از

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

powerless: بی رمق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

when: تا اینکه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sheperd: چوپان ، شبان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

procrastination: پشت گوش انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

procrastination: پشت گوش انداختن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simply: بی درد سر - بی دغدغه -

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self discipline: خودتأدیبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsurprising: قابل پیش بینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unsurprising: قابل پیش بینی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

over manner: فراشیوه ای

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slink: یواشکی َیواشی ُ بی سر و صدا ُ پاورچ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slink: یواشکی َیواشی ُ بی سر و صدا ُ پاورچ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

persistence: بدقلق

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

extemporal: ناگهانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vinyl: تلویحاً به معنای پلاستیک یا پلاستیک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vinyl: تلویحاً به معنای پلاستیک یا پلاستیک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ghoulish: غول پیکر , غول تشنگ , غول تشن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

company: همخوابه - همبستر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face to face: مستقیم - مستقیماْ - بدون واسطه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawlspace: البته این فضا برای ذخیره سازی مایحت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

up: از خواب بیدار کردن : در داستان همسر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up: از خواب بیدار کردن : در داستان همسر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whisper: زیر لب گفتن - در داستان همسر شکارچی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whisper: زیر لب گفتن - در داستان همسر شکارچی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

utterance: عبارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utterance: عبارت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

psychoanalysis: روان ارزیابی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reach down: بیرون کشیدن ، درآوردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

soviet: شورا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

accurately: دقیقاْ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endeavor: نهایت کوشش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assimilation: شبیه سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unconscious: غیرارادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fulfillment: رضایتمندی - آرامش seek and reach fu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nomenclature: فرهنگ لغات - فرهنگ اصطلاحات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nomenclature: فرهنگ لغات - فرهنگ اصطلاحات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zero: کف هر چیز ( در مقابل سقف هر چیز ) ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gyre: پرسه زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

departure: نقطه آغاز حرکت ، مرگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coin: بدعت ، نوآوری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

affective: احساسی ؛ emotional

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kuh: "literally “the cow

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the name of god: In the name of Supreme

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intend: گرایش داشتن - تمایل داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handle: دست و پنجه نرم کردن. I'mnot strong ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

snapp: فوری - یهویی -

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

verse: آیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

verse: آیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

whereas: while

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tremendously: وحشتناک - بی اندازه - خیلی - بینهای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

encompass: Involve

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

encompass: Involve

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interference: مداخله

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

synopsis: connotation - overview

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

operationalize: عملیاتی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vaguely: opaquely

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beneficiary: جیره خور - جیره خوار - مزدور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embrace: involve - encompass

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gelem: The "gelem" is Hebrew slang for unc ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

i don't give a damn: به درک !

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i don't give a damn: به درک !

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to sum up: در مجموع as a result of

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

firmament: heaven

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serpent: We read in holy TURAH :Now the serp ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

queue: ENGLISH:wait in a queue AMERICAN:wa ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good people: از ما بهتران ( اصطلاحی است برای واژ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

raison d’�tre: علت وجودی، علت بقا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

madiba: MADIBA means grand father which is ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

muse: contemplate

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

explanatory fiction: شر و ور، حرف مفت، چرت و پرت ( البته ...

١ سال پیش

مدال‌های دکتر محمدرضا ایوبی صانع